زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

پنجره جوهری (Johari) که اسمش رو از ترکیب اسم دو روانشناس به نام های "جو لافت"(Joe Luft) و "هری اینگرام"(Harry Ingram)، که برای اولین بار آنرا توصیف کردند گرفته است، ابزاری است که می تواند برای نگاه کردن به جنبه های مختلف خودمان مفید باشد.

از این ابزار ،بجز در حوزه زندگی شخصی،در کسب و کار و مدیریت هم استفاده هایی می شود.اما قصد من از به اشتراک گذاشتنِ این ابزار، با تاکید بر استفاده های شخصی و شناخت بهتر خودمان است.

 

این پنجره ،استفاده های زیادی در "گروه درمانی" داشته است و از آن برای آموزش خود افشاگری و بازخورد در میان اعضای گروه استفاده می شود اما با تائید و تاکید اروین یالوم(که اولین بار با این پنجره، در کتاب های او آشنا شدم)، ظاهراً به همان اندازه در درمان فردی هم کاربرد دارد.

پنجره جوهری دارای چنین شکل و شمایلی است:

  آنچه خود می داند آنچه خود نمی داند
آنچه دیگران می دانند 1-عمومی 2-بی بصیرتی
آنچه دیگران نمی دانند 3-راز 4-نا خودآگاه

 

بخش 1 :بخشی که برای خود و دیگران آشکار است.در واقع "عمومیت" دارد و شفاف است.

بخش 2 :بخشی که بر خود پنهان است ولی برای دیگران آشکار است.شاید بشود گفت "تصویر ما و رفتار هایمان در ذهن دیگران" که با تصوری که خودمان از تاثیر و تصویر رفتار و شخصیتمان در ذهن دیگران داریم و حدس میزنیم متفاوت است.(چیزی مثل "تصویر برند"، که الزاماً با تصویری که برند می خواسته بسازد همخوانی ندارد). به این خودِ بی بصیرت،گاهی "ناحیه ی کور" هم می گویند.

بخش 3 :بخشی که بر خود آشکار است و بر دیگران پنهان.در واقع چیزهایی(از نظرات و عقاید بگیرید تا برخی خواسته ها و نیازها) که فقط خودمان می دانیم و در ذهن و ضمیرمان نگه داشته ایم.

بخش 4 :بخشی که هم بر خود پنهان است و هم بر دیگران.همان "ضمیر ناخودآگاه" که فروید می گفت.

 

طبیعتاً اندازه ی این چهار بخش در افراد مختلف متفاوت است.

در بحث درمان و سلامت روان،تلاش می کنند که اندازه ی این چهار بخش را کمی تغییر دهند و معتقدند که این تغییرات شفابخش و رهایی بخش است.یا شاید به قول کارن هورنای، می خواهند برخی موانع را بردارند تا شخص ،خودش شروع به رشد کند.

درمانگران در کل می خواهند که بخش عمومی را به خرج سایر بخش ها بزرگ کنند.و به نظرم بدیهی است که قرار نیست و نمی شود اندازه سه بخش دیگر را به صفر رساند.

مثلاً از طریق مهارت های "خودافشاگری" برای نزدیکان و افراد مهم زندگی، بخش راز آلود را می شود کوچکتر کرد و به بخش یک ضمیمه اش کرد.

یا از طریق راه های مختلفِ درمانگران برای کاوش عمیقتر خود، تلاش می شود که بخش ناخودآگاه کوچک و کوچکتر شود.

اما از بخش دوم، یعنی خود بی بصیرت، می شود از طریق "بازخورد" کم کرد.در واقع در بحث بازخورد، تلاش می کنیم تا تصویر خودمان در ذهن دیگران را از نگاهِ خود آنها پیدا کنیم.به عبارتی از احساسی که دیگران در مواجهه با شخصیت ما و مشاهده ی رفتارمان پیدا می کنند، مطلع می شویم.

مهم است که این مرحله بازخورد را جدی بگیریم(به اندازه ی مناسب) و سرسری از رویش عبور نکنیم.یالوم معتقد است که این بازخوردها به ترتیبی که خواهم گفت، به مرور زمان(و چه از آن آگاه باشیم یا نه)، به احساس ما در مورد خودمان شکل می دهند:

1-فرد می آموزد که دیگران چگونه به رفتار او می نگرند

2-سپس می آموزد که رفتارش چه احساسی در دیگران ایجاد می کند

3-مشاهده می کند که رفتارش چگونه به عقیده ی دیگران در موردش شکل می دهد

4-و بالاخره می آموزد که این سه قدم چگونه به احساسی که نسبت به خود دارد شکل می دهد

 

نکته ی دیگری که ذهنم می رسد این است که خودافشایی ما در یک "رابطه" به نوعی می تواند برای طرف مقابل هم بازخورد به حساب بیاید.یعنی همزمان می تواند از اندازه مربع سه ما و اندازه مربع دو طرف مقابل کم کند.

خب تا کشفیات دیگه ای از این پنجره و خانه هاش به ذهنم نرسیده بحث را تمام کنم:) .فکر می کنم درک این پنجره و استفاده ی مفید از آن نیاز به قلم فرسایی بیشتر من ندارد و هر کدام از ما به فراخور وضعیتمان می توانیم از این ابزار برای کمک به خودمان استفاده کنیم.

 

نظرات  (۲)

سامان، مرسی به خاطر این مطلب خوبت.
من با این دسته بندی آشنایی نداشتم، بعضی ابزارها در عین سادگی خیلی کمک میکنن که اطلاعات مختلف توی ذهنمون منسجم تر بشن و این پنجره هم  برای من اینطور بود.
و داشتم فکر میکردم که اگر بازخورد گرفتن از دیگران هوشمندانه باشه خیلی به درک و آگاهیمون کمک میکنه.
گاهی اوقات ما واقعا متوجه نیستیم که فلان رفتار یا ویژگیمون چه تاثیری روی بقیه داره یا چقدر رفتارمون بده. مثل اتفاقی که برای خودم افتاد.
چندوقت پیش توی یک رابطه، با همه ی ادعایی که توی آگاهی و شناخت از خودم دارم، با بازخوردهایی که گرفتم متوجه شدم که فلان رفتارم چقدر زشت و زننده بوده. دیر متوجه شدم که رفتارم چه احساسی در طرف ایجاد میکنه و دلیلش هم این بود که بازخوردها رو از اولش جدی نگرفتم.
( تقصیر تو هم هستا، باید زودتر این مطلبو مینوشتی :))) )
خلاصه میخوام بگم نظر دیگران و بازخوردشون دید خوبی بهمون میده، البته به شرطی که همونطور که گفتی به اندازه ی مناسب به این بازخورد اهمیت بدیم و شاید کارکرد مهمش اینه که باعث میشه بیشتر در مورد خودمون و رفتارمون فکر کنیم.
توی درس علف های هرز که مربوط به برنامه ریزی بود، توی متمم، هم گفته شده بود که برای اینکه بهتر علف های هرز زندگیمون رو تشخیص بدیم میتونیم از بقیه کمک بگیریم و نظرشون رو بپرسیم، که مصداق خوبی از همین بازخورد گرفتن هست به نظرم و دید بهتری بهمون میده.
پاسخ:
ممنونم مریم.خوشحالم که این پستم به یه دردی خورده.
البته ظاهراً نوش دارو بعد از مرگ سهراب بوده .خدا از سر تقصیراتم بگذره و تو هم همچنین :)

باهات موافقم که گاهی بعضی چیزها هستند که در عین ساده بودن خیلی کمک کننده هستن.در واقع آقایان "جو" و "هری"،چیز تازه ای ابداع نکردن.چیزی بود که اکثر آدما ازش آگاه بودن ولی اونها از زاویه ای بهش نگاه کردن که میتونه مفیدتر باشه و البته کاربردی تر.

یه مثالی از یالوم یادم بود که میتونه به بحث بازخورد مربوط باشه ولی فراموش کردم داخل متن بیارمش.حالا اینجا میگمش:)
یه نفر برای روان درمانی میاد پیش یالوم. یه فکری به ذهنش میرسه و اون اینکه با مراجعش قرار میگذاره که بعد از هر جلسه روان درمانی، هر دوشون در مورد جلسه و توصیفشون از اون یادداشت بردارن و تحویل منشی یالوم بدن.قرار گذاشتن که تا شش ماه هیچکدوم از یادداشت ها رو نخونن و بعد از شش ماه یادداشت های هر کدوم به اون یکی تحویل داده بشه.
یالوم تعریف میکنه که بعد از شش ماه که یادداشت های مراجعش در مورد هر جلسه رو خونده کاملاً شوکه شده. میفهمه که برداشت طرف مقابل از اتفاقات جلسه، احساسی که در اون لحظات داشته، قضاوت هاش، نکات مهم و موثر در درمان، و خیلی چیزهای دیگه، با مال خودش خیلی متفاوته. حتی میگه نقاط عطف درمان و راهکارهای موثری که خودش فکر میکرده خیلی مهمن و به نظرش برای طرف مقابل هم باید مهم و راهگشا بوده باشن،اصلاً اینطوری نبودن!.
مثلاً برای طرف مقابل نحوه رفتار حمایتگرانه یالوم یا لطفش برای تعارف کردن دستمال کاغذی یا برخی پیام های غیرکلامیش از اهمیت بالاتری برخوردار بودن و چیزهایی از این قبیل.
بعد از این ماجرا،  میفهمه که اهمیت بازخورد گرفتن در جلسات چقدر بیشتر از اون چیزیه که قبلاً فکر می کرده و بعد از اون(به گفته خودش) سعی میکرده که در هر جلسه بتونه بازخورد طرف مقابل رو از روند و اتفاقات جلسه بگیره و معتقده یکی از کلید های موفقیت در روان درمانی هاش همین مسئله بوده.
البته یالوم معتقده که بازخورد باید ویژگی هایی داشته باشه تا بتونیم روش حساب کنیم .مثلاً میگه در بازخورد چیزی که از همه چی مهمتره "احساس درونی" طرف مقابل از مشاهده رفتار ماست و نه قضاوت های اون در مورد اینکه چی توی ذهن ما میگذشته و چرا چنین رفتاری کردیم.
به هر حال در عین مفید بودن این مثال،باید دقت کنیم که بستر این نمونه، جلسات درمانی بوده که نیازمند برقراری یک ارتباط و رابطه عمیق و دور از ابهام و پرده پوشیه و نمیشه در هر شرایطی اونو صادق بدونیم.

در مورد خودمم موارد کمی نبوده که از بازخوردهای اطرافیانم به کل شوکه شدم.یعنی اصلاً فاز من توی یه مسئله ای انقدر از چیزی که اونها از رفتارم برداشت کردن متفاوت بوده که اگه یه فازمتر هم دستم بود نمیتونستم فاز اونها رو حدس بزنم! و وقتی نشستم و بررسیش کردم و یه کم از قفس ذهنم با زور و بدختی تونستم سَرَ کی بیرون بکشم بهشون حق دادم و ازشون ممنون بودم که احساسشونو انقدر شفاف بهم منتقل کردن.

نمیدونم چرا انقدر حرف زدم!.فکر کنم خودتم دستی  بر آتش "پدر روحانی گری" داشتی و رو نمیکردی :))
ممنونم که انقدر حرف زدی :)) .چون با توضیحات تکمیلی و مثالی که زدی موضوع برام شفاف تر شد.
وقتی کامنت مینوشتم همش توی ذهنم بود که تا چه حد به بازخورد اهمیت بدیم و اصلا چه نوع بازخوردی مهمه. چون به هر قضاوتی که طرف در مورد رفتارمون میکنه که نمیشه اهمیت داد. 
و حالا که از قول یالوم گفتی احساس درونی شخص مقابل از رفتار ما مهمه موضوع برام بهتر جا افتاد :)
در مورد خودمم اونچه که واقعا منو متوجه رفتار اشتباهم کرد حسی بود که در طرف مقابل ایجاد شده بود نه قضاوت و تحلیلش در مورد رفتارم.
پی نوشت افشاگرانه : والا پدر روحانی که نه، ولی من جزو اون  شهروندان محترمی بودم که سوار بر جاروی دسته بلندشون در آسمان شهر تردد میکردن. :)))
پاسخ:
مریم جان امیدوارم منو ببخشی که کامنتت رو با اینهمه تاخیر تائید می کنم.چند روزی سر به بیابان گذاشته بودم:) و به اینترنت دسترسی نداشتم.

آره منم با مثال های یالوم این قضیه برام بهتر جا افتاد.

مقایسه پدر روحانی با جارو سواری هم عالی بود:))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی