دگردیسی
پیش نوشت: این نوشته برداشت های شخصی من از یکسری آموخته هاست که ممکن است کاملاً اشتباه باشند. هرچند که من این معنا دهی به این آموخته ها را ترجیح داده ام.
نیچه معتقد بود باید باورهایمان را که از کودکی تا بزرگسالی در ما شکل گرفته و نهادینه شده، بشکنیم و دوباره همچون کودکی تازه متولد شده شروع به ساختن باورهایمان کنیم.
و در این مسیر ناگزیریم از سه دگردیسی: شتر و شیر و کودک
شتر نماد مطیع و بودن و مقلد بودن است (که اکثریت قریب به اتفاق گونه ما انسانها تا دوران نوجوانی و جوانی زیر همین نامگذاری قرار میگیریم)
شیر نماد شهامت و جسارت است (که درصد بسیار کمی از ما انسانها زیر این نامگذاری قرار خواهیم گرفت و درصد قابل توجهی تا پایان عمر شتر باقی خواهیم ماند)
کودک نماد کنجکاوی و تازه گی و شروع است. کودک شدن برای ساخت دوباره باورهایمان پس از شکستنشان لازم خواهد بود.
شتر بودن بد نیست، که همه ما ناگزیریم از شتر بودن زیرا لازمه انسان شدن است. این شتر ماندن است که بد است که افتضاح است که راه انسان شدنمان را مسدود می کند. کور خواهیم و کر. زندگی خواهیم کرد بدون فکر کردن. مانند برخی از جانداران هموطنمان در کره زمین. بزرگ میشویم و به بلوغ جسمی میرسیم ،ازدواج میکنیم و بعد از آن تولید مثل! بعد از آن مانند سایر حیوانات از بچه هایمان مراقبت میکنیم تا بزرگ شوند و آنها هم مثل ما تولید مثل کنند. و بدین ترتیب به بقای نسلمان که زیر مجموعه ایست از بقای چرخه طبیعت، کمک می کنیم. اما باز هم شتر خواهیم بود و شتر خواهیم مرد.
معتقدم در پاراگراف بالا کمی در حق حیوانات دیگر ظلم کرده ام. زیرا که حیوانات بر اساس غریزه بکر خود این چرخه را طی میکنند ولی ما بجز غریزه در یوغ فرهنگ و تربیت خانواده و جامعه هم گرفتاریم که اگر نه همه آموزه ها و رسوماتش ،ولی درصد قابل توجهی از آنها در جهت زیان رساندن به طبیعت و چرخه بقاست. پس اگر معیار ارزیابی مان را در این قسمت، طبیعی بودن و بر اساس غریزه زیستن بگیریم، فکر میکنم گونه شتر صفت ما انسانها در رده ای پائین تر از سایر حیوانات قرار خواهد گرفت.(معنی گونه شتر صفت، بر اساس نامگذاری نیچه و توضیحات بالاست)
به شیران بازگردیم. شیران آزادی را تجربه خواهند کرد. آزادی از بند باورهای کهنه . تجربه آزادی، تحمل می خواهد. آزادی اراده واقعاً شیر می خواهد. "آزادی" همیشه با "مسئولیت" همسفر بوده است. کسی که خود را از بند باورهایش آزاد می کند باید تاب تحمل اراده کردن را داشته باشد و بار مسئولیت انتخاب ها و تصمیماتش را به دوش بکشد. دیگر باورهای کهنه و رسومات و قوانین خانواده و جامعه نیستند که او بار مسئولیت تصمیماتش را به دوششان بیندازد و خود در گوشه ای بنشیند و با فراغت بال زندگیش را بکند! شاید خیل زیادی از شترانی که جرأت نزدیک شدن به شیر بودن را ندارند از ترس همین آزادی اراده و بار مسئولیتی که همراهش است به این مسیر کشیده نمی شوند.
شیر بودن زیباست و سخت. خودت را در همه ی هستی تنها احساس میکنی. یکباره زیر پایت خالی شده و وسط زمین و آسمان معلقی. جایی برای چنگ زدنت نیست. در ادامه مسیرت روشنایی احساس نمیکنی ولی میدانی که پشت سرت را هم نمی خواهی.از آن گذشته ای و اکنون رهای رهایی.
کودک بودن از جنس ساختن است. همین را میدانم! کاش میتوانستم شرح مفصلی بر کودک بودن بنویسم. از ساختن بنای جدیدم. از دانه دانه ی آجرهایی که بعضی از آنها را با مشقت زیاد قالب گرفته ام که مهیای ساختن دیوارهای بنایم باشند. اما هنوز خیلی زود است.هنوز راه درازی دارم. نمی شود با چند آجر ساخته شده طرح بنا را توصیف کرد.
شاید از این پس دیگر معماری نیز نباشد که طرح بنا را بیفکند یعنی شاید دیگر اصلاً نیاز نباشد. شاید باید آجر به آجر پیش رفت تا راه بر ما نمایان شود.
آرزو می کنم همه ما انسانها قبل از آنکه جان به جان آفرین تسلیم کنیم کودک شدن دوباره را تجربه کنیم. می دانم آرزوی محالیست ولی آرزو هم برای همین محالات است!