در شباهت برخی افراد با خبرگزاری ها
دوستی دارم که هر وقت با مشکلی در کارهایش مواجهه می شود سراغم می آید و موضوع مورد نظر را با توضیحات و جزئیات کامل برایم تشریح می کند. با وجود اینکه بعد از رفع مشکلات یا فراموش کردنشان، بارها همدیگر را می بینیم صحبتی در مورد سایر جنبه های مثبت زندگیش نمی کند. حتی اگر مشکلاتی که قبلاً صحبتشان بوده، رفع شده باشند، حرفی از آنها هم به میان نمی آورد.
یکبار به خودش هم گفتم که حس خبرگزاری ها را به من می دهد. انگار همه جا سیاه و تیره و تار است و فقط اتفاقات ناگوار در دنیا می افتند. شاید برای خبرگزاری ها قابل توجیه باشد که اینگونه رفتار کنند. به هر حال،از نظر آنها اتفاقات مثبت نمی تواند توجه مخاطب را جلب کند و نام و نان آنها وابسته به گزارش اتفاقات منفی است.
نمی دانم چرا برخی از ما، فقط یک نیمه از زندگی مان را در معرض تماشای دیگران(غالباً دوستان و نزدیکان) قرار می دهیم.
و در بسیاری از موارد(لطفاً صفحات شخصی در شبکه های اجتماعی را از این آمار حذف کنید!.بحث من در دنیای غیر دیجیتال است)، آن نیمه، نیمه ی منفی ماجراست.
البته افرادی هم هستند که در سرِ دیگرِ طیف قرار می گیرند(یعنی فقط اتفاقات مثبت را در معرض تماشا می گذارند).آنها هم حس خبرگزاری به من می دهند(از نوع خبرگزاری های داخلی در بخش اخبار درون مرزی. علی الخصوص در دوره دولت ا.ن!)
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که - آگاهانه یا ناآگاهانه - چه چیزهایی را به دوستان خود می گوئید؟
سهم اتفاقات مثبت(خوب) و منفی(بد) در خبرگزاری شما چگونه است؟
اگر جواب این سوال را در مورد خودتان می دانید، شاید بد نباشد به "چرایی" آن هم فکر کنید.
امشب داشتم به جواب این سوالات در مورد خودم فکر می کردم.گفتم با شما هم در میان بگذارم.
عرض ادب متممی عزیز
مدتیه که روی یک عادت کار میکنم. سعی میکنم در هر تصویر و واقعه ای که خبر نگاران افتخاری با سلایق عمدتا منفی ارائه میکنند، مترصد دیدن جنبه های مثبت اون رویداد باشم تا کمی تحلیل منطقی تری نسبت بهش پیدا کنم.
مثلا متهوع از خبر ساز های ملی و غیر ملی، نگاه مترصدانه ام به حواشی زلزله دلخراش کرمانشاه، صحنه های بسیار زیبایی رو در منظر چشمانم قاب کرد. قابی از شکوه و کرامت یک ملت نجیب...