زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات
يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۰۰ ب.ظ

آخرین پند استاد

پیش نوشت: این مطلب را از وبلاگ قدیمی معلمم-محمد رضا شعبانعلی-برداشته ام(و از آنجا که آن وبلاگ بسته شده است نمی توانم به آنجا لینک بدهم) 

 

بزرگترین استاد شهر، در بستر مرگ افتاده بود. مردم در بیرون خانه جمع شده بودند و می گریستند. شاگردانی که به وی نزدیکتر بودند، در داخل خانه و در کنار بستر او نشسته بودند. یکی از شاگردان که از همه به استاد نزدیکتر بود، آرام خود را به وی نزدیک کرد و پرسید:
ای استاد بزرگ. همه می دانیم که همیشه از بیان کردن آموزه های خود و آموختن به ما شاگردان لذت می برده ای. امروز آخرین درس ات را به ما بگو. بگو که چگونه به چنین شهرت و محبوبیتی دست یافتی که مردم اینگونه در ماتم بیماری تو می گریند

استاد با اشاره انگشت شاگرد را فرا خواند و آرام در گوش او گفت:فرزندم. برای کسب محبوبیت، واقعیتها را با مردم در میان نگذار. رویاهای مردم را به بازی بگیر.
شاگرد هنوز داشت تعجب زده گوش می داد. استاد ادامه داد: 
برای تو سه واقعیت را می گویم و سه رویا را. اما سه واقعیت این است که:

  • تحول آرام و تدریجی است. به کار و تلاش زیادی نیاز دارد. کمی بخت و اقبال. مقدار زیادی فداکاری و بینهایت صبر و حوصله.
  • جامعه تکه تکه است و پر از تضادهای فرساینده.
  • مرگ وجود دارد و واقعیت بازگشت ناپذیر زندگی است.

هر کس از این سه واقعیت با مردم گفته، در فقر و محرومیت و تنهایی، زندگی کرده و مرده است. اما کسانی بوده اند که خیالبافانه با مردم از سه رویا حرف زده اند:

  • میتوان با یک حرکت بزرگ، با یک تحول، یک انقلاب ، ناگهان همه چیز را تغییر داد و دنیای بهتری برای مردم ساخت.
  • میتوان همه انسانها را برای مدت طولانی برای یک هدف واحد گرد هم جمع کرد.
  • پس از مرگ، میتوان زندگی را دوباره تجربه کرد.

کسانی که رویاهای مردم را به بازی گرفتند، توانستند خود مردم را هم به بازی بگیرند و آنها را برای هر حرکتی که میخواستند بسیج کنند.
در آخر نیز در اوج شهرت، محبوبیت و تأثیرگذاری مردند.
استاد پیر در حالی که برای همیشه لب از گفتن فرو می بست گفت: شاگردان من. مردم کسی را برای گفتن واقعیتها پاداش نخواهند داد.
مردم دوست دارند رویاهای خود را بشنوند. دوست دارند خیالهای آنها به بازی گرفته شود. این آخرین درس من برای شماست.
استاد چشم از جهان فرو بست و صدای شیون و ماتم، تمام شهر را برداشت.

 

۹۶/۰۵/۰۸
سامان عزیزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی