زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

۱۲ مطلب با موضوع «روانشناسی :: مدیریت خشم» ثبت شده است

جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۰۳ ق.ظ

مدیریت خشم-بخش دوم(فصل مشترک تعاریف خشم)

 

کبری به تازگی با کامران ازدواج کرده است.یک شب به دعوت یکی از دختر خاله هایش به یک مهمانی زنانه رفته بود و شب را هم همانجا در منزل خاله اش مانده بود.صبح به خانه خودشان بر می گردد، سری به آشپزخانه می زند و می بیند حال و روز آشپزخانه تفاوت چندانی با بازار شام ندارد. کامران برای درست کردن یک املت، کل آشپزخانه را به هم ریخته است. تعداد زیادی ظرف کثیف کرده و در نقاط مختلف آشپزخانه رهایشان کرده. ظاهراً قسمتی از املت هم روی صفحه گاز خودنمایی می کند!. آنقدر زباله در سطل ریخته که درش نیمه باز مانده و آشپزخانه را بوی گند برداشته است.

وضعیت میز غذاخوری هم طوری است که انگار کاری اورژانسی پیش آمده و کامران مجبور شده در همان حالت رهایش کند.

کبری با دیدن این صحنه ها کنترلش را از دست می دهد و چنان جیغ بنفشی می کشد و فریاد می زند "کامران"، که کامران با حالتی آماده ی سکته زدن، بلافاصله خبردار حاضر می شود!

کبری شروع به داد و فریاد می کند و بعد از چند دقیقه در مقابل چشمان متعجب کامران به گریه می افتد.

*

احتمالاً شما هم مثل من، به حالتی که بر کبری عارض شد می گوئید : خشم و عصبانیت.

اما آیا تا به حال به این فکر کرده اید که "خشم" دقیقاً چیست؟

 

از توضیح و تعریف خشم از دیدگاه فیزیولوژیک و فعل و انفعالات شیمیایی مغز که بگذریم، به نظر می رسد که فصل مشترک تعاریف مختلفی که ارائه شده است(در حقیقت آن مواردی که من مطالعه کرده ام)، را می توان به این صورت بیان کرد:

خشم، حالت و واکنشی غریزی است که زمانی بر ما عارض می شود که فاصله ی زیادی (یا حتی گاهاً کمی) بین دنیای موجود واقعی و دنیای مطلوب ما وجود داشته باشد.

به عبارتی، هنگامی که با ناکامی یا ناامیدی از نرسیدن به خواسته ها، امیال، اهداف و آرزوهایمان مواجهه می شویم، به احتمال زیاد به حالتی دچار می شویم که می توانیم نام "خشم" را بر آن بگذاریم. یعنی وقتی به گپ میان رئال و ایده آل بر می خوریم، به تناسب شخص و شرایط و محیطش ممکن است شاهد این حالت باشیم.

همانطور که بخش قبلی اشاره شد، خشم یکی از هیجانات ماست و زمانی که این هیجان را ابراز می کنیم نام "پرخاش" بر آن می گذاریم.

برخی روانشناسان معتقدند برای درک خشم دو راه در پیش داریم: اول، بررسی علت های خشم و دوم، بررسی نتایج خشم.

در پست های بعدی، برخی از دیدگاه هایی که به بررسی علت های خشم پرداخته اند را با هم مرور خواهیم کرد.

 

۰ نظر ۰۳ آذر ۹۶ ، ۰۲:۰۳
سامان عزیزی
چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۱:۰۳ ق.ظ

مدیریت خشم-بخش اول(مقدمات)

وقتی که داخل جلسه ،یکی از همکاران صحبت هایی را مطرح کرد که از نظرش ربطی به موضوع نداشت و باعث انحراف از موضوع شد، چنان خشمگین شده بود که ادامه دادن جلسه در توانش نبود.همان موقع شروع کرد به تخلیه خشمش و تا می توانست صحبت های همکارش را زیر سوال برد.کم کم داشت از این مرحله هم گذر می کرد و وارد تخریب شخصیت همکارش می شد که هر طور بود سایر همکاران جلسه را جمع کردند و قرار شد در فرصت دیگری به مسئله مورد بحث رسیدگی کنند.

همه صحبت های خوب قبلی فراموش شده بود و ذهن اعضا کاملاً درگیر بحث و جدل آخر شده بود. با بروز خشم او،همکارش هم دنبال فرصتی بود تا عصبانیتش را روی او خالی کند.

*

به همسرش گفته بود وقتی که به مهمانی می روند، در جمع خانواده مسائل شخصی شان را مطرح نکند. یک شب که در جمع چند نفر از اقوام نشسته بودند داشت می شنید که همسرش در مورد اتفاق تازه ای که در زندگی شان رخ داده صحبت می کند. یکباره کنترلش را از دست داد و با لحن بسیار تندی وارد بحث شد. همسرش که متوجه اوضاع شده بود همه ی تلاشش را کرد تا آرامش کند ولی فایده ای نداشت.انگار تلاش های او برای آرام کردنش آتش خشمش را شعله ور تر می کرد.

*

وقتی که داشت به خانه بر می گشت، داخل کوچه پسرش را دید که مشغول بازی کردن با بچه های همسایه است. چندین بار به او گفته بود که قبل از تاریک شدن هوا به خانه بیاید و وسط کوچه شلوغ و پر از ماشین، بازی نکند. آنقدر خسته بود که بدون هیچ فکری از ماشین پیاده شد و یک کشیده آبدار نثار پسر کوچکش کرد...

*

در یک پروژه تیمی،کارها را تقسیم کرده بودند و او که مسئول هماهنگی تیم بود از بی تفاوتی و نرساندن کار یکی از اعضای تیم به شدت دلخور بود. قبل از ورود او او در اتاق نشسته بود و داشت از دست هم تیمی اش حرص می خورد. وقتی که دوستش وارد اتاق شد آنقدر درگیر افکارش بود که بدون مقدمه شروع به بازخواست و بازجویی دوستش کرد. در مقابل جبهه گیری او، دیگر کنترلش را از دست داد و با داد و بیداد خودش را خالی کرد.

*

مرور و یادآوری نمونه های ابراز خشم، که در شبکه های اجتماعی رخ می دهند را بر عهده خودتان می گذارم.

*

ما انسان ها هیجانات مشترک زیادی داریم. ترس، شادی،اندوه،تعجب،عشق و انزجار از جمله آنها هستند.هیجان ها در اصل تکانه هایی برای عمل کردن هستند.برنامه هایی برای حفظ زندگی که تکامل در وجود ما به تدریج به ودیعه نهاده است.

معمولاً فعل و انفعالات یکسانی هم در زمان بروز این هیجانات در بدن و مغز ما اتفاق می افتد.مثلاً در هنگام ترس، خون به سمت عضلات اسکلتی بزرگ مانند عضلات پا جریان می یابد و فرار را آسانتر می کند. در همین زمان صورت چنان سفید می شود که انگار خونی در آن وجود ندارد و این احساس پدید می آید که خون در رگها "ماسیده" است.در همان حال بدن یک لحظه خشکش می زند. مدارهای موجود در مراکز هیجانی مغز، جریانی از هورمون ها را آزاد می کنند که بدن را در حالت آماده باش قرار می دهد و آن را حساس و آماده ی عمل می سازد. توجه فرد بر تهدیدی که پیش روی او قرار دارد متمرکز می شود تا بهترین پاسخ ممکن را ارزیابی کند.

خشم هم یکی از این هیجانات مشترک است.

به گفته پل اکمن (از روانشناسان و محققان برجسته در حوزه هیجانات) ، خشم خطرناک ترین هیجان است. "برخی از عمده ترین مشکلاتی که این روزها جامعه ی ما را به نابودی کشانده اند، از طغیان خشم حاصل شده اند. در حال حاضر خشم از کمترین قدرت انطباق برخوردار است، زیرا ما را برای مبارزه مهیا می سازد. هیجانات ما زمانی ظهور و تحول یافتند که از فن آوری قدرتمندی برای مهار آنها برخوردار نبودیم. در زمان های پیش از تاریخ، زمانی که در آن به خشمی دچار می شدید و ظرف یک دقیقه می خواستید کسی را بکشید، نمی توانستید این کار را به سرعت انجام دهید، اما امروز می توانید."

در هنگام خشم، خون به سمت دست ها جریان می یابد و از این طریق گرفتن سلاح یا حمله به دشمن را آسان تر می سازد. ضربان قلب شدت می یابد و افزایش ترشح هورمون هایی چون آدرنالین، موجی از انرژی تولید می کند که توان لازم برای دست زدن به اعمال شدید را فراهم می آورد.

نمونه هایی که در ابتدای این مطلب ذکر شدند را می توان مثال هایی برای خشمگین شدن دانست.اگر شدت بروز این خشم در ما بیشتر شود به حالتی وخیم تر دچار می شویم که به آن "تسخیر عصبی" (Neural Hijacking) می گویند. مثل فرمانده ای که در یک عملیات جنگی بر علیه یک گروه شورشی، در زمانی که شورشی ها را محاصره کرده اند،خبردار می شود پسرش که همراه او به عملیات آمده توسط شورشی ها به شدت زخمی شده است و بعد از دیدن وضعیت پسرش، فرمان قتل عام شورشی ها را صادر می کند و خودش هم مشغول کشتار می شود.

شواهد نشان می دهند که در آن لحظات، مرکزی در مغز لیمبیک حالت فوق العاده اعلام می کند و بقیه ی قسمت های مغز را در خدمت برنامه ی فوری خود می گیرد.تسخیر عصبی در یک آن انجام می پذیرد، یعنی پیش از آنکه قشر تازه مخ،یعنی مغز متفکر، فرصتی برای بررسی آنچه در حال رخ دادن است داشته باشد، چه برسد به اینکه در مورد خوبی یا بدی آن قضاوتی انجام دهد، و ظرف چند دقیقه واکنش شدید را به راه می اندازد. نشان چنان تسخیری آن است که پس از سپری شدن آن لحظات،کسانی که در چنین حالتی قرار گرفته اند، به یاد نمی آورند که چه بر سرشان آمده است.

این قبیل تسخیر های عصبی را نمی توان رویداد های اتفاقی و هولناک دانست که به جنایات وحشیانه ای مانند جنایت فرمانده می انجامد. این حالت ها به وفور بر ما هم عارض می شوند و اگر چه به چنان نتایج فاجعه باری نمی انجامند، اما از شدت زیادی برخوردارند.

تمام تسخیر های عصبی نوعی کودتای عصبی هستند که از بادامه ی مغز یعنی مرکزی در مغز لیمبیک سرچشمه می گیرند. البته باید بدانیم که همه تسخیر های لیمبیک ناخوشایند نیستند.هنگامی که شنیدن لطیفه ای موجب انفجار خنده در شخص شنونده می شود نیز پاسخی لیمبیک داده شده است.این حالت در شادمانی شدید نیز پیش می آید.

دنیل گلمن،که بخشی از مطالبی که خواندید را از کتاب هوش هیجانی او وام گرفته ام، معتقد است(البته تحت تاثیر تحقیقات روانشناسان این حوزه) که توانایی کنترل تکانه ها(که خشم هم یکی از آنهاست)، مبنای اراده و شخصیت است.

اما به نظر می رسد که نه کنترل کامل و سرکوب خشم، و نه ابراز افسار گسیخته ی آن (که هر دو دیدگاه طرفدارانی برای خود دارند)، شیوه های مناسبی برای مواجهه با خشم مان نیستند.شاید مدیریت این هیجان همه گیر، یکی از چالش های مهم ما در طول زندگی باشد.

پی نوشت: منابعی که در تدوین مطالب مدیریت خشم مورد استفاده ام خواهند بود: کتاب هوش هیجانی-دنیل گلمن، نظریه های شخصیت-شولتز، روانشناسی خشم-کارول تاوریس،ارتباط بدون خشونت-مارشال روزنبرگ، تسلی بخشی های فلسفه-آلن دوباتن، عصبیت و رشد آدمی-کارن هورنای و احتمالاً موارد دیگری در بین یادداشت برداری هایی که کرده ام.

۱ نظر ۰۱ آذر ۹۶ ، ۰۱:۰۳
سامان عزیزی