مدیریت خشم-بخش دوازدهم و پایانی(چند توضیح)
بخش های قبلی این نوشته:
- مقدمات
- فصل مشترک تعاریف خشم
- اشاره ای به سنکا
- دوگانه ی خشم و خرد
- خشم در سایر جانوران
- داستان مار و مرتاض
- جعبه سیاه خشم
- رابطه خشم و توانایی به تاخیر انداختن خواسته ها
- سبک های انتخابی در مواجهه با خشم
- چند تکنیک برای به تاخیر انداختن خشم
- معرفی یک کتاب
*
راستش را بخواهید زمانی که مطلب اول این بحث را می نوشتم اصلاً به فکر ادامه آن نبودم و قصدم فقط نوشتن همان مطلب بود اما بعد از پایان آن نوشته احساس کردم باید یکی دو مطلب دیگر هم در موردش بنویسم و این بود که پرانتز را باز کردم و نوشتم "مقدمات" (!).
هر چه که جلوتر رفتم دیدم که به این زودی نمی شود این بحث را جمع کرد.بنابراین سراغ منابعی که قبلاً خوانده بودم یا در حال مطالعه شان بودم رفتم تا با کمک آنها به جمع و جور کردن تیتر پرطمطراق مدیریت خشم بپردازم.
اگر دقت کرده باشید بعد سومین یا چهارمین مطلب بود که یک پی نوشت به بخش اول اضافه کردم و منابعی را که احتمال دادم از آنها استفاده خواهم کرد در آن نوشتم. هر چند که در این چند مطلبی که در این رابطه نوشتم از همه ی آن منابع استفاده نکردم ولی چون احساس کردم که ممکن است در نوشته هایم تحت تاثیر خوانده هایم از آن منابع باشم ،گفتم همه آنها را قید کنم.
به هر حال مطمئنم که در حدود نیمی از مطالب و بخش های مدیریت خشم، به طور مستقیم تحت تاثیر آن منابع بوده ام(که احتمالاً بخش های قابل اتکا تر نوشته ها هستند) و نیم دیگر حاصل تجربه های شخصی کوچکم و چیزهایی است که از خودم درآوردم (که بخش های غیر قابل اتکای نوشته ها هستند).
باور من بر این است که ما انسانها، اگر به دنبال زندگی سالم و سعادتمندانه و رضایتمندانه هستیم، ناگزیریم که به فکر مدیریت کردن صحیح خشم مان باشیم و من هم در همین مسیر قرار دارم.به نظرم می رسد که در طی این مسیر دستاورد های زیادی نصیبمان خواهد شد.
درباره خشم و مدیریت خشم می شود حدود پانزده تا بیست مطلب دیگر هم نوشت(البته فاعل جمله مجهول نیست!). از بررسی دیدگاه های مختلف به خشم گفت. از تفسیر ها و باور های رایج و غلطی که در مورد مدیریت خشم وجود دارند و پایه و اساس درستی ندارند و بیشتر شبیه خرافه و شبه علم هستند. از اینکه چه چیزهایی خشم نیستند و ما ممکن است به اشتباه، آنها را خشم بدانیم.اینکه خشم چه ارتباطی با سایر هیجانات ما دارد. آیا سایر احساس های ما(مثلاً حسد) قابل تبدیل به خشم هستند؟، خشم تحت تاثیر چند مورد از هیجانات ماست و این تاثیر چطور خودش را نشان می دهد، چرا خشم یکی از هفت گناه کبیره است؟ ،اینکه برخی دیدگاه ها در مورد خشم،چگونه بر مسئول بودن ما درباره آن سرپوش می گذارند و القا می کنند که ما در برابر خشم موجوداتی بی اراده و ذلیل هستیم. می توان از وضعیت جامعه امروزمان گفت و به آسیب های ناشی از خشم و پرخاشگری در آن پرداخت، از وضعیت شبکه های اجتماعی و نحوه بروز خشم مان در آنها سخن گفت و الی آخر.
اما فکر می کنم ادامه دادن این سلسله بحث ها، هم از حوصله و دانش من خارج است که در حال تمرین نوشتن و وبلاگ نویسی هستم و هم از حوصله ی دوستانی که لطف می کنند و نوشته های من را می خوانند.از طرفی بررسی علمی تر این موضوعات به یک جای علمی تر مانند متمم نیاز دارد. و بر اساس درس هایی که در متمم دیده ام احتمال می دهم قسمت هایی از بحث های علمی این موضوع را در محتواهای آتی متمم خواهیم دید.(هر چند که قبلاً چند درس محدود هم در این زمینه منتشر شده اند).
در نهایت امیدوارم دوستان خوبم از بیش از حد ادامه پیدا کردن این سلسله بحث ها تا اینجای کار، خشمگین نشده باشند :)
و به زور و زحمت هم که شده چیز مفیدی از لابلای بحث ها برای خودشان بیرون کشیده باشند.
و من الله توفیق.