چرا هنوز به رفتن روی وردپرس فکر نمی کنم؟
پیش نوشت: از وقتی که وبلاگ نویسی را شروع کرده ام زمان زیادی نمی گذرد. در این مدت برخی از دوستان عزیزم که تا الان بیشتر از سی نفر بوده اند از طرق مختلف پیشنهاد کردند که به جماعت وردپرسی ها بپیوندم. برخی از این دوستان انقدر لطف داشتند که خودشان هم آستین بالا زدند و خواستند وبلاگ وردپرسی برایم راه بیندازند یا به راه اندازی اش کمک کنند.
نمی توانم انکار کنم که توجه و لطف این دوستانم خوشحالم نکرده یا حال خوبی نصیبم نکرده است.خودشان می دانند که چقدر از لطف و معرفتشان ممنون بوده و هستم.
مخاطب این مطلبم، این دوستانم نیستند چرا که توضیحات و دلایل من را کم و بیش شنیده اند.اما احساس کردم که اگر توضیحات مختصری هم اینجا بنویسم بهتر است.می گویند "شفاف سازی" گلی است از گلهای بهشت:)
اصل مطلب:
راستش رو بخواین به نظرم این قضیه(رفتن یا نرفتن) اصلاً موضوع مهمی نیست که بخوام یک پست وبلاگ رو بهش اختصاص بدم. "می خوای بری روی وردپرس؟ خب برو.کلش کار چند روزه.نمی خوای بری؟ خب بشین با همین "بلاگ" حال کن".اما چه میشه کرد!
عده ای معتقدند که "برادر من، ورد پرس امکانات بسیار بیشتری برات فراهم کرده به نسبت سرویس های وبلاگ نویسی" :
قبول.ولی مگه من میخوام چکار کنم.آپولو که نمیخوام هوا کنم.فقط می خوام بنویسم. از طرفی منابع و امکانات بیشتر،معمولاً آفت مسیر میشن و (من رو) از راه اصلی منحرفم میکنن و الباقی بحثِ وفور منابع و آفت هاش که احتمالاً همه میدونیم.
عده ای معتقدند که"برای آمارگیری بهتر!(گوگل آنالکتیکس) و سئو کردن ،وردپرس خیلی بهتر است":
درست می گویند.اما آمارگیری برای وبلاگ شخصیم هیچ جایگاهی در ذهنم نداره. اصلاً به سئو کردن هم فکر نمی کنم.اصولاً از صفحه ی اول گوگل وحشت دارم(از نگاه کسی که وبلاگ شخصی می نویسد می گویم) چون پاتوقِ "گلّه" است و من هم از سالها پیش از گله گریزان و وحشت زده بوده ام(یه بیماریه که بهش میگن گَلّو فوبیا :) ).اگر بعضی چیزها را هم در این زمینه تست کرده ام صرفاً بخاطر تمرین های متمم و گاهاً دستورات محمد رضا شعبانعلی بوده که بیشتر جنبه ی سرگرمی برایم داشته است.
عده ای می گویند که "برای ساختن برند شخصی ات روی وردپرس سرمایه گذاری کنی بهتر است":
باهاشون موافقم.اما هرچه اولویت هایم را روی کاغذ نوشتم و شکنجه دادم،"ساختن برند شخصی" نتوانست به بالای لیستم راه پیدا کند.همونطور که از حرفه ای های این حوزه شنیدیم،هر وقت به برندسازی فکر می کنیم و براش هزینه می کنیم(انواع هزینه ها)،جایی در گوشه ی ذهنمان به بازگشت سرمایه هم فکر می کنیم(که باید هم اینطور باشد).ضمن احترام به چنین افرادی و همچنین ارزش قائل شدن برای چنین مسیری،باید عرض کنم که من قدم در این مسیر نگذاشته ام و این وصله ها به من نمی چسبد که اگر قصد برندسازی داشتم همه ی آنچه که "بودم" را "نمود" می دادم کافی بود و راه دیگری را که برایم سهل تر و در دسترس تر بود بر می گزیدم. این حرفها به این معنی نیست که اگر روزی چنین تصویری به صورت اتفاقی! و تصادفی ظهور کرد، از آن خوشحال نخواهم شد یا با خودم بگویم "اَه، من که دنبال برندسازی نبودم!".اصولاً چندان اهمیتی برایم ندارد.
برخی می گویند" عزیزم! فرق بین مالک بودن و مستاجر بودن بسیار است":
بله درست می فرمایند.اما در حالی که خودِ من هم در این دنیا مستاجرم،چندان تفاوتی برایم ندارد که مالک باشم یا مستاجر.حتی برخی اوقات عامدانه مستاجر بودن را به مالک بودن(و پیامد های گاهاً اجتناب ناپذیرش)ترجیح میدهم.
برخی میگویند" وبلاگت رزومه ی آنلاین توست.خجالت آوره اگر روی وردپرس نباشی":
بله!. میگن کافر همه را به کیش خود پندارد. قبلاً در این پست هم عرض کردم که به دلیل کهولت سن،کارم از رزومه سازی(اونم از نوع شیک و مجلسیش) گذشته. و برایم بی اهمیت است که کسی اسمم را در گوگل سرچ کند و حتماً به وبلاگ شیک و پیکم برسد.
عده ای دیگر می گویند "نوشتن روی وردپرس و کسب مهارتهای مرتبطش و غیره، فرصت های مختلفی را برایت فراهم می کند(البته بیشتر منظورشان فرصت هایی است که نقطه ی آخر مسیرش به پول رسیدن است)":
قطعاً درست می فرمایند.من هم پول را به عنوان یک ابزار دوست می دارم و زحمات زیادی هم در راهش متحمل شدم! اما استثنائاً در این مورد خاص دنبالش نیستم.
از طرفی با جمع کردن مهارتهای با ربط و بی ربطِ بیخودی در بقچه ی مهارتهایم مخالفم.در این پست هم کمی در موردش روده درازی کرده بودم.
همه ی اینها را نوشتم که ثابت کنم چقدر آدم دُگمی هستم:) البته در حوزه مدیریت برخی منابعم!.
و در آخر(همونطور که به برخی دوستانم گفته ام) عرض کنم که این دلایل و دلایل دیگه ای که دوستان مطرح میکنن برام قانع کننده هستن و شاید روزی بنده ی حقیر هم جزو "ملاک وردپرسی" شدم ولی موضوع اینه که فعلاً این قضیه ،"مسئله" ی من نیست.