مدیریت خشم-بخش هفتم(جعبه سیاه خشم)
بخش های قبلی این نوشته که اگر آنها را نخوانده اید، بد نیست قبل از مطالعه ی این مطلب نگاهی به آنها بیندازید:
1-مقدمات
*
احتمالاً همه ما در مورد جعبه ی سیاه هواپیماها شنیده ایم.جعبه سیاه، شامل یک حافظه است که تمام اتفاقات و گفتگو ها و تماس های پرواز را ثبت و ضبط می کند و توسط لایه های محافظ محکمی که تحمل ضربات بسیار شدید و آتش سوزی و غیره را دارند محافظت می شود.
کارکرد اصلی آنرا همه ما می دانیم.بعد سقوط یک هواپیما از طریق این جعبه می شود دلایل سقوط را بررسی کرد.
شوخی نوشت: هر چه گشتم نتوانستم جعبه ی سیاهی پیدا کنم که سیاه باشد و تقریباً همه ی گزینه هایی که دیدم نارنجی بودند! که دلیل دارد. به هر حال شما به بزرگی خودتان ببخشید و فکر کنید زیر این پوسته ی نارنجی یک لایه ی سیاه رنگ دیگر هم هست:)
*
داشتم فکر می کردم که خشم ما هم ممکن است جعبه ی سیاهی داشته باشد.(البته همه ی خشم و پرخاش های ما نتیجه ای شبیه تصویر بالا ندارند! که همیشه دنبال جعبه ی سیاه آن بگردیم ولی احتمالاً شما هم تائید می کنید که برخی اوقات می تواند چنان نتایج فاجعه باری داشته باشد).
روانشناسان ،بعضی اوقات برای توضیح اتفاقاتی که قبل از واکنش های رفتاری انسانها رخ می دهد از فرآیندی سه مرحله ای استفاده می کنند که شبیه این شکل است:
در واقع این فرآیند شامل یک یا یکسری ورودی است که ما توسط حواسمان دریافت می کنیم و در نهایت به یک یا یکسری خروجی منتهی می شود که ممکن است مقدمه ی بروز یک رفتار خاص باشند.
بازسازی شکل بالا به زبان روانشناسان ،چیزی شبیه شکل زیر خواهد بود:
فرض کنید به یک مهمانی خانوادگی دعوت شده اید و مجبور هستید حتماً حضور داشته باشید!.بعد از رفتن به مهمانی و گذشت مدت کوتاهی از شروع مهمانی، تصمیم می گیرید که از میزبان عذرخواهی کنید و به سرعت محل را ترک کنید.
در این مثال ساده، می توانیم فضای مهمانی و اتفاقات آنرا رویداد در نظر بگیریم.اتفاقاتی که در ذهن شما رخ می دهد(که ناشی از عوامل مختلفی است، از داوری ها و پیش داوری های ناشی از ارزش هایتان بگیرید تا عوامل روانشناختی مختلف) را می توانیم جعبه دوم(یعنی تفسیر) در نظر بگیریم. باز هم فرض بگیرید احساسی که به شما دست داده است احساس ناراحتی است(یعنی جعبه سوم) و در نهایت تصمیم بر ترک مهمانی که در مراحل بعدی قرار می گیرد(که در اینجا موضوع بحث ما نیست).
از آنجا که "خشم" هم از جمله ی احساساتی است که این فرآیند را طی می کند، به نظرم بیراه نگفته ایم اگر بگوئیم: جعبه ی سیاه خشم، تفسیر ما از رویداد هاست.
اگر به مثال هواپیما برگردیم، و در برخی موارد، "خشم و پرخاش بعد از آنرا" نوعی سقوط(مانند صحنه بالا) در نظر بگیریم، می توانیم با بررسی و موشکافی جعبه ی سیاه خشم، دلایل این سقوط را تا حدی تشخیص دهیم.
با توجه به توضیحاتی که داده شد، می خواهم نتیجه بگیرم که برای مدیریت کردن خشم، توجه و تمرکز بر این جعبه ی سیاه، لازم و ضروری است. در واقع فکر می کنم بخش زیادی از مدیریت خشم( و نه همه ی آن) وابسته به نحوه مواجهه ما با جعبه ی سیاه آن است.
نمی دانم داستان کبری و کامران را خوانده اید و به خاطر دارید یا نه. اگر نخوانده اید لطفاً در اینجا ، نگاهی به آن بیاندازید تا به عنوان یک نمونه، چند تفسیر مختلف از آن را با هم مرور کنیم.
اگر تبدیل آشپزخانه به بازار شام را یک "رویداد" در نظر بگیریم که در نهایت به خشمگین شدن کبری انجامید، می توانیم برخی تفسیر های محتملِ کبری را لیست کنیم:
-یک حالت می تواند این باشد که کبری، بی مسئولیتی را یک ویژگی و رفتار بسیار بد منفی می داند و با دیدن وضعیت آشپزخانه، رفتار کامران را یک بی مسئولیتی غیر قابل تحمل تفسیر می کند که باعث احساس خشم در او می شود و الباقی قصه.
-حالت بعدی می تواند تفسیر کبری از رفتار کامران مبنی بر اهانت و بی احترامی به او باشد.
-حالت دیگر اینکه کبری این رفتار را به بی ملاحضگی محض کامران تعبیر کند و فکر کند که او فقط به فکر کام رانی خودش است و باید به او نشان دهد که یک من ماست چقدر کره دارد.
-تفسیر دیگر می تواند این باشد که کبری با دیدن آن صحنه، داستانی در ذهنش می سازد مبنی بر اینکه کامران ،احتمالاً به خاطر اینکه او به مهمانی مجردی رفته و شب هم به خانه برنگشته، از دستش ناراحت است و با این کار خواسته تلافی کند.
-تفسیر دیگر می تواند این باشد که کبری به این موضوع فکر کند که کامران تا همین چند ماه پیش در کنار مادری زندگی می کرده که همه ی امور مربوط به خانه را رتق و فتق می کرده است و ممکن است هدف خاصی از این رفتار نداشته باشد و از روی عادت دیرینش بوده باشد.
-حالت دیگر می تواند این باشد که واقعاً کاری فوری برای کامران پیش آمده باشد و فرصت نکرده باشد که گندکاری هایش! را جمع و جور کند.
-یا اینکه به این فکر کند که این اتفاق، برای بار اول است که رخ می دهد و شاید کامران نمی داند که چکار باید بکند، شاید اگر با او صحبت کند،وضع بهتر شود.
-و تفاسیر مختلف دیگری که محتمل باشند.
شاید شما هم قبول داشته باشید که هر کدام از این تفاسیر که خروجی جعبه ی سیاه خشم کبری باشند،ممکن است احساس متفاوتی در او ایجاد کند.
ما معمولاً زمانی احساس خشم شدید می کنیم که خروجی جعبه ی سیاهمان، در دسته ی بدبینانه ترین تفسیر ها قرار داشته باشد. در حقیقت می خواهم بگویم بین تفسیر(تا حدی انتخابی ما) و احساس خشمی که تجربه می کنیم رابطه ی مستقیمی وجود دارد(این رابطه مستقیم به این معنا نیست که تنها عامل در احساس خشم ما صرفاً از تفسیر ما آب بخورد).
طبیعتاً بررسی این جعبه ی سیاه در جهت مدیریت خشم، نیاز به مطالعه و تمرین و ممارست دارد و احتمالاً زمان زیادی ببرد تا ما بتوانیم تا حدی خروجی های آنرا در کنترلمان در آوریم.ولی اگر موفق به این کار شویم، فکر می کنم گام بسیار بزرگی را در مدیریت خشم برداشته ایم که ممکن است از ثبات و پایداری زیادی در طول زمان بهره مند باشد.
و در نهایت فکر می کنم پذیرش این مطلب برای مدیریت خشم ،مستلزم این است که به بحث اختیار حداقلی باور داشته باشیم ،همچنین سوگیری مرکز کنترل مان به سمت مرکز کنترل درونی باشد.