زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

فکر میکنم اکثر انسانها خط قرمزهایی برای خودشان دارند یا حداقل می‌شود گفت که دوست دارند اینطور به نظر بیایند که خط قرمزهایی برای خودشان دارند.

با ادبیات دیگری هم می‌شود گفت:

فکر میکنم اکثر انسانها ارزش‌هایی برای خودشان دارند که سعی در حفظ این ارزش‌ها دارند یا حداقل می‌شود گفت که دوست دارند اینطور به نظر بیایند.

این خط قرمزها(یا ارزش‌ها) ممکن است از راه‌های مختلفی در ذهن و باور ما شکل گرفته باشند. از تربیت و خانواده بگیرید تا جامعه و رسانه و الی آخر.

همچنین این ارزش‌ها ممکن است "آگاهانه" یا "ناآگاهانه و ناخودآگاه" در ذهن و باور ما جا خوش کرده باشند.

در این مطلب کوتاه کاری به این بحث‌ها نداریم! حتی کاری به این هم نداریم که این خط قرمزها و ارزش‌ها درست و عقلانی و ارزشمندند یا نه. فرض‌مان این است که بله درست و عقلانی و ارزشمندند.

*

دو دسته آدم هستند که از رفتارشان آزار زیادی می‌بینم. 

یادم هست که سالها پیش که چنین رفتارهایی میدیدم آزارش را کاملاً حس میکردم ولی نمی‌دانستم چرا انقدر آزار میبینم! (دیدین رفتار کسی آزارتون میده و نمیدونین چرا؟ فقط میدونین یه مشکلی داره ولی هنوز خوب متوجهش نشدین. اون سالها چنین حالی داشتم!)

دسته اول کسانی هستند که به صورت سفت! به برخی خط قرمز‌های ریز و کم هزینه پایبند هستند ولی وقتی موضوع بزرگتری پیش می‌آید که از همان جنس است و منطبق بر خط قرمزی که در موضوعات کم هزینه به آن سفتی رعایتش می‌کردند، انگار نه انگار! به نرمی و لطافت خاصی از کنارش رد می‌شوند و اگر لازم هم شد توجیه زیبایی برایش می‌تراشند. به هر حال از منافع گل‌درشت نمی‌شود گذشت، خط قرمز چه کشکی‌ست! 

با دیدن این نوع رفتارها دوباره! قانع می‌شوم که زور منافع در هدایت رفتار انسانها از زور هر چیز دیگری بیشتر است. حالا ویترینش هرچه می‌خواهد باشد.

 

طبیعتاً نمیتوانم از نزدیکان خودم مثال بزنم اما برای خالی نبودن عریضه مثالی از یکی از دوستانم میزنم که وقتی این موضوع را برایش توضیح میدادم برایم نقل کرد.

دوستم تعریف میکرد که چند سال قبل یکنفر را به عنوان مدیر پروژه در یکی از پروژه‌های حدوداً سه یا چهار ساله شرکتشان منصوب کرده بودند. روال کار اینطور بوده که از مرحله‌ای به بعد بخش زیادی از بودجه پروژه را به حساب مدیر پروژه واریز میکردند و در نهایت هم گزارش میگرفتند. دریافتی اصلی مدیر پروژه و سایر کارکنان دخیل در آن بر اساس ساعت کاری‌ای بوده که قرار بوده خودشان و تحت نظار مدیرشان ارائه کنند. 

دوستم میگفت که این جناب مدیر عادت جالبی داشت که خیلی هم رویش اصرار داشته و به بخاطرش کلی هم به خودش افتخار میکرده و آن اینکه ساعت کاری خودش را به دقیقه می‌نوشت و برای شرکت میفرستاد. گفته نمی‌خواهد حتی یک دقیقه هم مدیون شرکت شود.

خلاصه در همین مدت زمانی که پروژه ران بوده جناب مدیر پروژه یک ماشین قسطی خرید می‌کنند که معلوم می‌شود کل اقساط سه ساله خودرو را از نقدینگی و بودجه پروژه پرداخت می‌کرده! نه اینکه دزدی کرده باشد، نه! صرفاً برداشته و بعدها هر وقت پول داشته دوباره گذاشته سر جایش. به صورت اتفاقی پروژه را هم طوری پیش برده که نیازی به آن پول‌ها نباشد البته با اعمال شاقه.

مثال‌های زیادی در ذهنم هست که برای نوشتنشان معذوریت دارم ولی به نظرم موضوع بحث واضح‌تر و عینی‌تر از آن است که نیاز به نمونه و مثال داشته باشد.

 

دسته دوم کسانی هستند که هر وقت احساس کنند رفتارشان در معرض دید دیگران قرار دارد به صورت سفت! خط قرمزها و ارزش‌های ریز و کم هزینه‌شان را گاهی به صورت ضمنی و گاهی به صورت عریان فریاد می‌زنند.

خب این دسته که اصلاً نیاز به مثال زدن ندارند:)

لطفاً دقت بفرمائید که منظورم از رفتارهای دسته دوم ریاکاری‌های گل‌درشت نیست. نوع دیگری است که فکر میکنم حداقل یک لایه پیچیده‌تر از ریاکاری‌های گل‌درشت اجرا می شود.

 

می‌دانم که هستند کسانی که آنچه این دو دسته دارند را یکجا دارند! اما فکر می‌کنم همه ما کم‌و‌بیش رفتارهایی از جنس دسته دوم داشته‌ایم. به عبارتی رفتار عام‌تری است و گاهی قابل درک هم هست.

*

پی نوشت: یادم نیست این جمله را اولین بار از چه کسی شنیدم یا خواندم ولی بد نیست شما هم اگر نشنیده‌اید بشنوید. "از کسی که هیچ پنچری ریزی نداره بترس"

به نظرم آنقدر جمله حکیمانه‌ای ست که به سادگی در منطق سیستم‌های زنده و طبیعی قابل توضیح است. حتی در سیستم‌های مکانیکی هم مصداق دارد!

۰۴/۰۹/۱۷
سامان عزیزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی