زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات
دوشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ

مصادره به مطلوب

در مطلب قبلی (+) از خشم و نفرتی که با همه وجود احساسش می کردم نوشتم. حسی که دوستش ندارم. حسی که به شدت مخرب و غیر سازنده است، چه برای احساس کننده اش! و چه برای دیگرانی که مورد نفرت قرار گرفته اند و چه برای مشاهده گران.

گرفتاریِ موضع گیری این است که وقتی در مورد یک بخش از یک سیستم موضع گرفتی ناچار می شوی هی دوباره و چندباره در مورد بخش های دیگرش هم موضع بگیری. این است که در نبود فضای مناسب برای بحث و گفتگو و توضیحات و برداشت هایت در مورد کل سیستم، اجزایش و بخش های مختلف آن، تبدیل می شوی به دلقکِ موضع گیرِ نقطه ای!

به هر حال به خاطر اینکه راهم را از فضای مسموم شبکه های اجتماعی و سایر رسانه های داخلی و خارجی(از بیست و سی تا بی بی سی) جدا کنم حیفم آمد که سهمِ قابل توجهی از نفرتی که وجودم را فرا گرفته به سهام دارانش تقدیم نکنم.

واقعاً متاسف و ناراحتم از اینکه هنوز و بعد از چند هفته، این حس رهایم نکرده است. دارم تلاش میکنم که قانعش کنم دست بردارد و راه سازنده تری در پیش بگیرد یا شاید انرژی اش را پشتوانه ی حس های سازنده تری کند.

*

در چند هفته گذشته، طبق روال همیشگیِ اپوزسیون خارج نشین و رسانه هایشان(و اکانت هایشان و مزدورانشان و الی آخر)، تلاش کردند که اعتراضات به حقِ ما مردم ایران را که فقط مربوط به اتفاقات اخیر نیست و حوزه های مختلفی را شامل می شود، مصادره کنند.

فکر می کنم تلاششان بی سابقه باشد و حداقل من به خاطر ندارم که در دوره های دیگری که در دو دهه ی اخیر اتفاق افتاده، تا این حد خودشان را برای مصادره و سوار شدن بر موج خواسته ها و اعتراضات مردم به آب و آتش زده باشند.

قطعاً حرفم مطلق نیست و شامل تمام افراد و جریان هایشان نمی شود اما مطمئنم که اکثریتشان را شامل می شود. در این چند هفته با دقت مضاعفی صحبت ها و ادعاها و سوابق و فعالیت ها و توصیه ها و دستوراتشان! خطاب به مردم را بررسی کرده ام. در چند سال اخیر به بسیاری از افراد و جریانهایشان شک داشتم اما در دوره ی اخیر در مورد تعداد زیادی از آنها شک ام تبدیل به یقین شده. تا حد زیادی (و در چارچوب عقل و شعور محدوم و بررسی هایم و شواهدی که جمع کردم) مطمئن شده ام که خیر و صلاح و خواسته این مردم را یا نمی دانند یا نمی خواهند.

بنابراین سهمشان از نفرتم را تقدیمشان می کنم.

آرزو می کنم خداوند این مردم و این مملکت را از شرِّشان محفوظ بدارد(در کنار محفوظ داشتنمان از شرِّ همنوعانِ داخلی شان)

وقتی برخی افراد و جریان های داخلی را کنارشان می گذارم، احساس می کنم یک روحند در دو بدن. یک باطن اند در دو ظاهر متفاوت و گاهاً متضاد.

 

پس از تقسیم سهام نفرت بین این دو دسته(در این مطلب و مطلب قبلی)، احساس می کنم دیگر، سهامی باقی نمانده باشد و امیدوارم در آینده ای که در پیش رویم است(اگر عمرم به دنیا باشد) تقسیم سهامم از جنس محبت و همدلی و آرزوهای خوب باشد.

و به امید روزهای بهتر برای ایران عزیزمان.

 

پی نوشت: معمولاً  می گویند ای کاش همه ما، هر جا و در هر موقعیتی که هستیم، اگر نمی توانیم خیری به جامعه مان برسانیم، شرّ هم نرسانیم. اما به نظرم بهترین آرزو این است که تمام تمرکزمان روی این باشد که شرّ نرسانیم. اگر این کار را به خوبی یاد بگیریم، خیر ها خودشان از همه سو نمایان خواهند شد.

۰۱/۰۷/۲۵
سامان عزیزی

نظرات  (۳)

پیش از این خواننده خاموش وبلاگتون بودم

 

همه مون تحت فشاریم و هر کدوممون رو به روشی دارن مورد تهدید و ارعاب قرار میدن، روشی که 43 ادامه داشته

به نظرم سکوت بهتر از گفتن چنین کلی گویی هایی هست سامان عزیز

 

پاسخ:
شیما جان، بیا فرض کنیم که حرفت درسته و من کلی گویی کردم و خفه میشدم بهتر می بود.
اما به نظرت بهتر نبود که تو به عنوان کسی که میگی خواننده خاموش بودی و بعد از این همه مدت سکوتت رو شکستی، در اولین اظهارنظرت انقدر کلی گویی نمیکردی؟
طوری که از هر جهت که کامنتت رو میخونم متوجه نمیشم از چی داری حرف میزنی و ربطش به مطلب من چی بود.
البته اگه اینجا توئیتر بود برام قابل درک تر بود ولی اینجا توئیتر نیست.

در مورد کلی گویی ای هم که گفتی، به نظرم به اندازه کافی توضیح دادم. کسی که بفهمه با همین اشاره میفهمه منظورم چیه و کسی که با این اشاره متوجه نشه با جزئیات بیشتر هم متوجه نخواهد شد.
۲۵ مهر ۰۱ ، ۱۸:۰۶ فواد انصاری

سلام رفیق

به نظرم در اوضاع بسیار بدی قرار داریم و این وضعیت ناشی از 47 سال کنش و واکنش بین حکومت و مردم است که کار به اینجای باریک کشیده. در این شرایط ناراحت شدن از مصادره ی خواست مردم یا ناراحتی از رادیکال شدن دو طرف کمی بی مورد ویا دارای اولویت پایین تریه . ما توی یک کشتی طوفانی زندانی شدیم چه خوشمان بیاد یا نیاید مردم میخوان کشتی رو سوراخ کنند، آستانه نفرت مردم از حکومت به حدی بالا رفته که با خیال راحت میگویند وقتی من صاحب کشتی نیستم و گروگانم چرا همگی با هم غرق نشیم؟ وقتی جرم بوق زدن کشته شدنه چرا واقعا آدم نکشم؟ توی این وضعیت هستیم. 

پاسخ:
آره فواد جان میفهمم تو چه شرایطی هستیم ولی واقعیتش نفهمیدم که چرا در مورد اینکه چی اولویت داره صحبت کردی. چون نه توی این مطلب و نه مطلب قبلی(که هر دو صرفاً بیان حسی بودند که دارم و آرزو برای دور موندن از دوتا شرّ) اصلاً در مورد اینکه الان اولویت چیه صحبتی نکردم.
فواد حالا خودمونیم! مثل این می مونه که من بیام برای تو کامنت بگذارم که الان چه وقت حرف زدن از بیت کوین و هسته و حاشیه ی اسلامه یا اینکه اصلاً چه اولویتی داره ;)


خارج از این صحبت ها، فکر میکنم این مصادره کردن ها بی اهمیت نیستن. نفسِ مصادره کردن مهم نیست بلکه پیامد های میان مدت و بلند مدتشه که خیلی با اهمیت میشن. اگه دقیقتر تاریخ معاصرمون رو بررسی کنیم به نظر میاد بخشی از شرایط و اوضاعی که توش هستیم حاصل همین مصادره کردن هاست. تو هم همین الان توی بستری زندگی میکنی که پنجاه سال پیش عده ای مصادره اش کردن(توش سهم داشتن، ولی سهم بقیه سهامدارن رو هم مصادره کردن)
۲۶ مهر ۰۱ ، ۰۵:۴۹ فواد انصاری

 ممنون از پاسخی که دادی، من فقط توی لینکدین عضو هستم و در شبکه های اجتماعی دیگر حضور ندارم. بچه های متمم یا کسانی که من رو دنبال میکنند اونجا نظرات من رو در مورد تظاهرات این یک ماه خوانده اند و به اندازه کافی در موردش نوشته ام. تمایل داشتم که وبلاگ رو وابسته به تاریخ و زمان نکنم  و شبکه های اجتماعی رو مناسب این واکنش ها میدونم. 

ترس از مصادره به این دلایلی که میگم بی مورده. فرض کن یک مریض که غده سرطانی داره میره دکتر و بهش میگن باید این غده را عمل کنی و بندازیش دور. بیمار باید از دکتر بپرسه خوب بعدش چی؟‌چی جاش بزارم؟

حکومت شاهنشاهی یک حکومت نیمه مدرن بود که آزادی های فردی در آن  رعایت میشد و با جهان دراتباط بود ترسیدن از اینکه کی جای محمد رضا پهلوی بیاد با ترس الان خیلی فرق میکنه. در یک شرایط اوضاع بدتر میشه واینکه حکومت از داعش شیعی به دست داعش سنی بیفته یعنی افرادی وابسته به طالبان کنترل حکومت رو در دست بگیرن که این هم احتمالش صفره.

اما دلایل دیگری که این ترس رو بی مورد میکنه:‌

 

وضعیت فعلی به جنگ داخلی و شورش نزدیک میشه و ما هیچ گروه سیاسی مشخص نمی بینیم که بخواد انقلاب کنه یا اون رو مصادره کنه.  

مذهب که یکی از عاملهای فریب مردم بود خود به خود از کار افتاده و اکثریت مردم یا مذهبی نیستند یا نمیخوان دیگه یه حکومت مذهبی داشته باشند، هیچ حکومتی در تاریخ نمیتوانست به روش حکومت ایران مذهب رو از بین ببره

خواست اکثریت مردم آزادی است و آزادی مانع استبداد میشه، حتی اگر گروه خاصی حکومت رو قبضه کنه میشه با آزادی دوباره شورش کرد و حکومت رو ساقط کرد.

درهر حال اینجا وبلاگ خودته و من این جسارت رو نمیکنم که بگم چه چیزی اولویت داره و در موردش بنویس. من نظرم رو در مورد پستی که نوشتی دادم یعنی در این نوشته چه چیزی اولویت داره نه اینکه در کل بلاگ نویسی چه چیزی اولویت داره این دو با هم متفاوته. پایدار باشی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی