زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات
سه شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۰۰ ق.ظ

کالباس خورید یا قورمه خور!

بودن در طبیعت،همیشه یکی از لذت های زندگی ام بوده است.معمولاً هم مکان هایی را برای رفتن ترجیح میدهم که بکر و دست نخورده باشند.مردم به آنجا رفت و آمد زیادی نداشته باشند.کمتر پا خورده باشد و از گندکاری های ما انسانها تا حدی مصون مانده باشد. همیشه هم لازم نیست جای دوری باشد، احتمالاً با کمی تلاش و بررسی می توانیم در اطرافمان چنین جاهایی پیدا کنیم.

یکبار که جای پرت و زیبایی در کنار دریا نشسته بودم و فکر می کردم مسیر کسی به آنجا نخورد(زهی خیال باطل!) برای مدتی نسبتاً طولانی همانجا ماندم (تقریباً به اندازه ای که یک قورمه سبزی خوشمزه جا بیفتد!). در این فاصله حدود ده الی پانزده گروه دو سه نفره آمدند و رفتند و من که کم کم متوجه شده بودم که باید قید تنهایی و لذت بردن از دریا را بزنم، بیشتر توجه ام را متوجه آنها کرده بودم.البته چاره ی دیگری هم نداشتم!

اول چند نفری آمدند و متین و آرام چهار پنج دقیقه ای دریا را نگاه کردند،عکس گرفتند و به سرعت رفتند.

گروه بعدی که صدای آهنگ های گوشخراششان جلوتر از خودشان می آمد سر رسیدند و به محض رسیدن یکی از آنها بیرون پرید و با چنان ذوقی گفت"عجب جای قشنگی" که من فکر کردم این یکی دیگر تا شب ماندگار است. بعد از چند ثانیه چوب دستیِ عکس بیاندازشان را در آوردند و از زوایای مختلف و با ژست های محیرالعقول چند عکسی گرفتند و با همان سرعت و سر و صدا دور شدند.

گروه بعدی آنقدر آرام آمدند که من در ابتدا اصلاً متوجه آمدنشان نشدم.ریش داشتند و جدی به نظر میرسیدند!.با خودم گفتم اینها دیگر اهل سلفی گرفتن نیستند ولی در کمال تعجب دیدم که تعداد سلفی هایشان و البته ژست های محیرالعقولشان از گروه قبلی بیشتر است و حتی با سرعت عمل به مراتب بالاتری کارشان را بلدند.

گروه های بعدی هم تقریباً همین حال و روز را داشتند.

از همان اول،فقط یک مادر با فرزند خردسالش ماندگار بود و به نظر میرسید دارد از دریا لذت می برد. بچه مشغول آب بازی بود و مادر در کنارش نشسته بود. فاصله زیادی با من داشتند و من هم با همین خیال خام پرونده این گروه را بسته بودم تا اینکه کاشف به عمل آمد که بعله مادر در تمام مدت سر در گریبان موبایلش فرو کرده بوده و دریا را صرفاً به عنوان دستیار و پرستار کودکش در نظر گرفته بود که دلبندش را سرگرم کند و مزاحم ایشان نباشد.

*

مطمئنم که از این اتفاقات و صحنه ها بسیار دیده اید و مختص به یک مکان و زمان خاص نیستند.این روزها هر جا برویم همین بساط است. 

داشتم فکر می کردم که این فست فودی زندگی کردن ها فقط در حوزه عکاسی و طبیعت گردی مان نیست و کم کم جای خودش را در شئون مختلف زندگی همه ما باز کرده است.همه چیز را با سرعت عجیبی انجام می دهیم.با سرعت غذا می خوریم.با سرعت حرف می زنیم.با سرعت می خوانیم.با سرعت می رانیم.با سرعت سر کار می رویم و بر می گردیم.با سرعت تولید مثل می کنیم و خودتان الباقی را ادامه دهید تا اینکه میرسیم به آنجا که با سرعت هم میمیریم.

می دانم،سرعت لازمه زندگی امروز شده است.برخی کارها را نمی شود و نباید کند انجام داد.اما سوال این است که واقعاً چند درصد از زندگی ما لازمه اش اینهمه سرعت است.آیا اصلاً با اینهمه سرعت طعم زندگی را هم می چشیم؟ 

طمأنینه را از یاد برده ایم. آنقدر زندگی هایمان فست فودی شده که طعم قورمه سبزی را از یاد برده ایم. 

شاید بد نباشد اگر لابلای این سرعت سرسام آور زندگی هایمان، چند دست انداز و سرعت گیر تعبیه کنیم. تصمیم بگیریم برخی کار هایمان را با کندی کامل انجام دهیم.آنقدر کند که ذره ذره ی آن کار را با همه ی وجودمان حس کنیم.

می توانیم از ساده ترین کارهایمان شروع کنیم.مثلاً همان فست فود هایی که می خریم را می شود آهسته تر خورد.لقمه لقمه و آرام آرام. می توانیم کارهایی را که دوست داریم با مکث و طمأنینه ی بیشتری انجام دهیم.

به هر حال انتخاب با خودمان است که کالباس خوریم یا قورمه خور. سریع می خوریم یا می نشینیم تا خوب جا بیفتد. اما فکر می کنم اگر از سرعت و کالباس خوری هایمان کم نکنیم، لذت و کیفیت  زندگی کردنمان هم به همان نسبت کم خواهد شد.به همان نسبت سطحی تر زندگی خواهیم کرد و از تجربه عمیق زندگی بی بهره خواهیم ماند.

 

پی نوشت: بله می دانم که می شود قورمه سبزی را هم با سرعت خورد ولی شما بیشتر به جنبه ی نمادین بودن این دو غذا توجه نشان دهید.متشکرم

اگر با این دو تا غذا هم مشکل دارید می توانیدخرگوش و لاک پشت را تصور کنید.

 

۹۶/۰۸/۰۹
سامان عزیزی

زندگی فست فودی

نظرات  (۱)

۱۰ آبان ۹۶ ، ۰۰:۴۴ وحید نصیری
سامان عزیز سلام

من هم بعضی مواقع دچار سرعت و لذت نبردن از طعم ها و منظره ها می شم خوشبختانه فعلا بیشتر در غذا خوردن اینگونه ام وگرنه به درد بیخود عکس انداختن و شوآف کردن دچار نیستم یا حداقل زیاد نیستم،

شاید اصلا این روزها پیشفرض زندگی نوع انسان ، سرعت و لذت نبردن است و توقف و تامل و لذت بردن خیال است. نمی دونم.
بهر حال خدا بخیر کنه احساس می کنم یه مقدار زندگی ترسناک داره می شه با این سرعت تحولات و کندی شعور و زندگی ممنون می شم اگر بگی من در این اضطراب تنها نیستم.

شاد باشی
پاسخ:
وحید جان. من اگر خودمم گرفتارش نبودم که اصلاً به ذهنم نمی رسید ;)
آره واقعاً سرعت زندگی توی بعضی زمینه ها خیلی بالا رفته. یه جاهاییش خوبه ولی یه جاهایی هم تحملش واقعاً سخته.
ولی میتونیم این کند کردن ها رو در کارهایی که اختیارش بیشتر دست خودمونه شروع کنیم.مثل غذا خوردن یا توی کارهایی که بهشون علاقه داریم.
مثلاً من کسی رو میشناسم که به عکاسی علاقه داره. یک هفته تنهایی میزنه به کوه و دشت و بیابون برای گرفتن چندتا عکس انگشت شمار.احتمالاً از نظر یکی مثل من ،این کارش دیوانگیه.انقدر کند و حوصله سر بر! ولی اون داره با لذت تمام و با همه ی وجودش ذره ذره از کارش لذت میبره.
گاهی یک مدیتیشن پونزده بیست دقیقه ای هم وسط شلوغی هامون،میتونه خیلی کمک کننده باشه.
به هر حال فکر می کنم میتونیم در این روند تغییراتی ایجاد کنیم.وقتی بهش آگاه بشیم و توجه نشون بدیم،شاید در بعضی کارها مون خیلی سخت نباشه که تغییر ایجاد کنیم و احتمالاً همین تجربیات ساده،کمک می کنن که این عادت جدید رو روی کارهای دیگه ای هم امتحان کنیم.
نمونه هاش زیاده:
یکی که یه نصف روز وقت میزاره و میره یه نهال میکاره
کسی که برای تهیه و تنظیم یه گزارش خوب و مفید،یک هفته با طمانینه کار می کنه
پدر یا مادری که دو ساعت با صبر و حوصله و لذت با بچه ش بازی میکنه
کسی که نقاش نیست ولی به طراحی و نقاشی علاقه داره و زمان زیادی رو صرف یک طرح زدن لذتبخش می کنه
کسی که یه کتاب خوب رو ذره ذره میره جلو
بستنی خوری که یه بستنی رو که در حالت عادی سه سوته تموم میکنه ولی با کند کردن خوردنش لذت بیشتری میبره :)
کسی که برای یه گپ دوستانه با دوستش وقت زیادی صرف میکنه و سریع نمیخواد جمعش کنه
و الی آخر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی