زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات
سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۴۹ ب.ظ

داستایفسکی-جدال شک و ایمان

چند سالی میشد که کتاب برادران کارامازف اثر زیبای داستایفسکی در لیست کتابهایی بود که میخواستم بخوانم. چند سال پیش شروع به خواندن آن کرده بودم ولی بعد از خواندن حدود صد صفحه از کتاب فرصت نشد ادامه بدم و بعدها هم سراغ آن برنگشتم.

به تازگی شروع به خواندنش کردم و تقریباً بی وقفه آنرا خواندم. راستش نمیتوانستم بفهمم که سری اول چطور تونستم نخوانده رهایش کنم. به هر حال ،خواستم کمی در موردش بنویسم.

از یکی از معلم های خوبم یاد گرفتم که هر وقت کتابی میخونم، خوبه که بعد از خوندنش یک صفحه راجع به اون بنویسم. این عادت رو یکی دو سالی هست که دارم ولی خیلی کم پیش اومده که توی وبلاگم این کار رو انجام بدم. تصمیم گرفتم برای تمرین بیشتر نوشتن در وبلاگ، از این به بعد بیشتر اینکار رو بکنم.

 

کتاب جنایت و مکافات، قمار باز، ابله، چندتا داستان کوتاه و یک زندگی نامه به قلم ادوارد هلت کار، رو از آثار داستایفکی قبلاً خوندم. فکر میکنم همونطور که اکثر خوانندگان داستایفسکی میگن، جنایت و مکافات و برادران کارامازوف بهترین آثار اون هستن.

داستایفسکی(1821-1881) نزدیک به شصت سال زندگی کرد. چیزی که برای من جالبه اینه که طی این سالها رنج های زیادی کشید، از ازدست دادن والدینش در نوجوانی تا زندان و تبعید به سیبری و فوت همسر و پسر و دختر خردسالش. این اتفاقات انقدر اونو با دنیا و رنج ها و آدمهاش درگیر کرد تا  تونست انقدر عمیق به شخصیت و روح و روان انسان نفوذ کنه. یکی از جالبترین اتفاقات عمرش که همیشه اونو به خاطر داشته (به گفته خودش) زمانی بوده که قرار بوده اعدامش کنن و تا پای تیر باران هم میره ولی ظاهراً فقط میخواستن بترسوننشون و جون سالم به در میبره. بعد ها در مورد اون روز گفته بود: " به خاطر ندارم در هیچ زمانی در طول زندگیم به اندازه آن روز خوشحال بوده باشم".

 

بنابراین اتفاقی که برای تعداد کمی از ما میفته رو اون به خوبی تجربه کرده یعنی: مواجهه با مرگ و نابودی خودش.

 

چیزی که از داستایفسکی و بخصوص در دو اثرش یعنی جنایت و مکافات و برادران کارامازوف برای من حیرت آوره، تسلط فوق العاده اون در نفوذ کردن به ذهن و روان شخصیت های داستانشه و بعد از اون به تصویر کشیدن این نفوذ و تسلط.

درست مثل یک روانکاو خبره در لایه لایه های ذهن و روان شخصیتها نفوذ میکنه، چارچوب تصمیم گیری، تاثیر احساسات مختلف روی اونها و بالاخره چالش های ذهنی اونها رو عیان میکنه. فکر میکنم صرف خوندن این توصیفات داستایفسکی از ذهن و روان شخصیتها، میتونه به ما در شناخت خودمون و دیگران کمک زیادی بکنه. خیلی وقتها غیر از توصیف به ما راه انجام این کار رو هم نشون میده تا یاد بگیریم و کم کم تمرینش کنیم.

رمان برادران کارامازوف، داستان سه برادر (یا شاید بهتر باشه بگیم چهار برادر) و پدر عیاش و بی مسئولیت اونهاست. برادرانی که هر کدام شخصیت های متفاوتی دارند و گاهاً ضد و نقیض. هنگام خوندن داستان به نظرم رسید که هر کدوم از این برادرها هم میتونن نماینده بخشی یا دوره ای از شخصیت هر یک از ما و بخصوص خود داستایفسکی باشن.

به هر حال نمیخوام بیشتر از این از داستان رمان بگم چون خود داستایفسکی بهتر از من نوشته!

 

اما میخوام به نکته عجیبی اشاره کنم و اون اینکه در خلال گفتگوهای رمان، چند مفهوم آشنا رو میتونستم به سادگی تشخیص بدم. مفاهیمی که قبلاً از نیچه شنیده بودم.

مفهوم بازگشت ابدی- ابر انسان -آفریدن خدا به دست انسان و کشتن اون به تازگی. و برخی مفاهیم دیگه.

بررسی که کردم دیدم سالهای عمر داستایفسکی و نیچه همپوشانی زیادی داره. یعنی زمانی که نیچه متولد میشه داستایفسکی حدوداً 23 ساله بوده.به هر حال اینکه ایندو با آثار هم آشنا بودن یا اینکه این مفاهیم ، مفاهیم روز اون دوره از تاریخ بودن دغدغه من نیست و صرفاً برام کمی جلب توجه کردن.

 

فکر میکنم برای تموم کردن این نوشته ،از عنوان زیبایی که ادوارد هلت کار برای زندگی نامه داستایفسکی انتخاب کرده استفاده کنم برای توصیف داستایفسکی و آثارش از همه چیز گویاتر باشه:

داستایفکی ، جدال شک و ایمان

 

 

 
۹۶/۰۱/۲۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی