پی نوشت: از آنجا که ما انسان ها نه می توانیم فقط فکر کنیم و نه می توانیم فقط احساس کنیم، فکر می کنم حالت سومی هم برای ادامه این جمله متصور است. اینکه زندگی برای ما ملغمه ای از کمدی و تراژدی است.اما اینکه کدام یک در زندگی ما قدرتمندترند به ما و خیلی چیزهای دیگر بستگی دارد.
پی نوشت بعدی: امیدوارم منو ببخشید که چند روزه دارم پشت سر هم جملات قصار براتون می نویسم. راستش چند روزه با اینکه وقت زیادی هم داشتم ولی حال و حوصله نوشتنم نبود. ان شالله در روز های آتی حرف های بیخودیم رو از سر می گیرم.![]()
البته به نیچه هم تفال زدم،ولی جواب نداد:)
اندوه، ظریف ترین مخلوقات است. در کل عالم تفکر و حرکت، چیزی نیست که بجنبد و جنبش آن، اندوه را با رعشه هایی اگرچه دلپذیر اما هولناک به لرزه نیافکند.
ورق نازک چکش خورده ی طلا که امتداد نیروهایی را که چشم قادر به دیدن آنها نیست بر سطح لرزانش ثبت می کند در مقایسه با اندوه خشن و زمخت است.
جراحتی است که بر اثر تماس هر دستی مگر دست عشق سر باز می کند و حتی در آن صورت نیز، اگرچه نه بر اثر درد، اما باز باید خون از آن جاری شود.
اسکار وایلد
تفاوت سیاستمدار و دانشمند در این است که
دانشمند، پرسش های زیادی دارد
اما سیاستمدار،پاسخ های بسیاری را از حفظ است.
در دنیای امروز،
مدرسه ها و نظام آموزشی،بیشتر سیاستمدار می سازند تا دانشمند.
شاید علت همین باشد که مدیریت امروز،زندگی های امروز
و عشق ها و دوست داشتن های امروز،تا این حد سیاسی هستند.
هنر پرسیدن را فراموش کرده ایم،
اینکه سوال من برای من مهم است و سوال تو برای تو،
اینکه قرار نیست هر پرسشی پاسخی داشته باشد،
اینکه تفاوت من و تو، به اندازه تفاوت پرسش هایمان است،
اینکه تفاوت اقتصاد های توسعه یافته با اقتصاد های عقب مانده،
در سوال هایی است که مردمشان در خلوت از خود و در جمع از یکدیگر می پرسند،
امیدوار باشیم که روزی در دنیایی دیگر زندگی کنیم که
بتوان سوال ها را بلند گفت و پاسخ ها را دل یافت،
نه اینکه پاسخ ها با صدای بلند گفته شوند و سوالها،
با ترس و تردید در دل های ما بمانند.
محمد رضا شعبانعلی
هر روز بیشتر به این واقعیت پی می برم که زندگی را نمی توان تحمل کرد مگر دیوانگی چاشنی آن باشد
نیچه(واپسین شطحیات)
سخن فیلسوفی که هیچ دردی را از آدمی دوا نکند، پوچ است
اپیکور