زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

۷۵ مطلب با موضوع «معرفی کتابها و نویسندگان» ثبت شده است

جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۴۵ ب.ظ

معرفی کتاب از خوب به عالی

عنوان دوم این کتاب: چرا برخی از شرکت ها جهش می کنند و برخی دیگر خیر؟

مولف : جیم کالینز (مولف کتاب کلاسیک و معتبر "ساختن برای ماندن")

مترجم: ناهید سپهر پور

انتشارات آوین

پیش نوشت: این کتاب حاصل تلاش یک تیم بیست و یک نفره تحقیقاتی است. تیمی که پنج سال به بررسی و مقایسه پانصد شرکت برتر در آمریکا پرداخته اند (لیست پانصد شرکت برتر فورچون) که از سال 1965 تا 1995 از نظر میزان فروش در صدر قرار داشتند.

آنها از میان این شرکت ها ،شرکت هایی را انتخاب کردند که پانزده سال در بازار فعالیت داشتند و فعالیتشان در سطح معمولی بود اما از مرحله ای به بعد جهشی را تجربه کرده بودند که سود آنها حداقل به سه برابر میانگین بازار رسیده بود و این اختلاف را تا حداقل پانزده سال بعد حفظ کرده بودند.

نکته جالب این است که پرسش تیم تحقیقاتی صرفاً این نبود که "این شرکت ها چه ویژگی های مشترکی دارند ؟ " بلکه به دنبال جواب این مسئله بودند که "نقاط مشترک شرکت های عالی چیست که آنها را از شرکت های هم ترازشان متمایز می سازد؟"

بعد از فیلتر کردن پانصد شرکت برتر، تیم تحقیقاتی به یازده شرکت رسید که معیارهای عالی بودن را داشتند و در مقابل شرکت های هم ترازی را انتخاب کرد که در همان صنعت فعال بودند و در بازه زمانی قبل از جهش شرکت های متعالی، در یک سطح قرار داشتند. یعنی هر دو شرکت های خوبی بودند اما در مقایسه با شرکت های عالی، یا جهش نکرده بودند یا جهش آنها پایدار نبود.

در نهایت آنها به شش عامل اصلی رسیدند که وجه تمایز شرکت های عالی با شرکت های هم ترازشان بود.

نکته جذاب و روشنگر این کتاب به نظر من این است که تیم تحقیق، اگر بر اساس فکت ها و نتایج بررسی ها، به عواملی برخورد میکردند که برخی اوقات کاملاً برخلاف تصور رایج از موفقیت این شرکت ها بود، از بیان و اثبات آن ابایی نداشتند. چنانچه به نظر من بهترین و راهگشا ترین بخش های این کتاب همان نتایج جالب غیر منتظره هستند که ما را به فکر کردن بیشتر وادار می کنند.

جهت آشنایی با عنوان این عوامل شش گانه، شاید تصویر زیر گویا تر از توضیحات من باشد. (منبع تصویر:صفحه 25 کتاب)

 

قبل از اینکه به نقل جملاتی از کتاب بپردازم شاید گفته پیتر دراکر در مورد این کتاب برای شما هم جالب باشه :

کتاب حاضر با بهره گیری از تحقیقات دقیق و روش مند، سبک های مدیریتی کنونی را به چالش می کشاند.از ایده مدیریت مافوق بشری تا فن آوری اطلاعات و تمایل به تملک و تلفیق شرکت ها. مطالب این کتاب الزاماً افراد متوسط را به افراد با کفایت تبدیل نخواهد کرد، اما موجب می شود تا شایستگی به تعالی بدل شود.

نقل جملاتی از کتاب( برخی از جملات نقل به مضمون شده اند) :

- خوب دشمن عالی است. این یکی از مهمترین دلایلی است که موجب می شود، سازمانها یا افراد، به ندرت از خوب به عالی برسند.

 

- شما می توانید در زندگی از عهده هر کاری برآئید، به شرط آنکه برایتان فرقی نکند که آن کار به اسم چه کسی ثبت خواهد شد (هری.اس.ترومن. سی و سومین رئیس جمهور آمریکا)

 

- در بیش از سه چهارم شرکت های هم تراز( یعنی شرکت هایی که عالی نبودند) ،مدیرانی را ملاقات کردیم که هنگام انتخاب جانشین برای خود، کسی را بر می گزینند که شکست بخورد یا عملکردی ضعیف داشته باشد.

 

- اکثریت قریب به اتفاق شرکت های عالی، رهبران مقتدر و افسانه ای نداشتند! بلکه آنها دارای رهبرانی بودند که با روش رهبری سطح پنجم کار می کردند (رهبری سطح پنجم = اراده + فروتنی )

 

- برای رهبران سطح پنجم اینگونه نبود که نخست، هدف حرکت را تعیین کنند و بعد افراد مناسب را بیابند.بلکه آنها ابتدا افراد مناسب را انتخاب می کردند (و افراد نامناسب را حذف می کردند) و بعد هدف خود را تعیین می کردند!

 

- شرکت های رهسپار تعالی، سخت گیرند ولی ظالم نیستند. سخت گیر بودن یعنی استفاده از معیارهای دقیق به طور پیوسته و در هر زمان و در تمام سطوح به خصوص در شطح مدیران ارشد.

 

- مسئولیت بزرگ ترین فرضت ها را به بهترین نیروهای خود بدهید نه مسئولیت بزرگ ترین مشکلات را .

 

- این گفته قدیمی که افراد مهمترین سرمایه شما هستند  نادرست است. افراد مهمترین سرمایه شما نیستند،بلکه افراد شایسته مهمترین سرمایه شما به شمار می روند.

 

- شایستگی فرد بیش از اینکه به علم خاص، سابقه یا مهارت های او وابسته باشد، به عادات شخصیتی و توانایی های ذاتی او بستگی دارد.

 

- رهبری، نه فقط با آرمان گرایی، بلکه با ترغیب افراد به رویارویی با حقایق دردناک و اقدام نسبت به پیامد های آن، آغاز می گردد.

 

- روباه خیلی چیزها می داند، اما خارپشت فقط یک چیز خیلی مهم را می داند (ضرب المثل یونانی)

 

- شرکت های عالی، پیروزی را در درک واقعی یافته بودند نه در اعتماد به نفس کاذب.

 

- دریافت خارپشتی، یک هدف، استراتژی یا یک خواسته نیست بلکه نوعی شناخت است -خودت را بشناس- به طور متوسط چهار سال طول می کشد تا شرکت های رهسپار تعالی به یک نوع دریافت خارپشتی دست یابند.

 

- فهرستی از کارهایی که نباید انجام دهید تهیه کنید ( بودجه بندی به این معنا نیست که ببینیم به هر رشته فعالیت چه قدر بودجه تعلق می گیرد، بلکه به این معناست که مشخص کنیم کدام فعالیت ها به بهترین شکل با مفهوم خارپشتی ما هم سویی دارند و باید به طور کامل تقویت شوند و کدام فعالیت ها باید اساساً حذف شوند)

 

- در شرکت های عالی، فن آوری، شتاب دهنده حرکت است نه ایجاد کننده آن. (این شرکت ها هیچ کدام دوران جهش خود را با فن آوری پیشگام آغاز نکردند. به این دلیل ساده که تا وقتی که نمی دانید کدام تکنولوژی ها به کارتان می آیند، نمی توانید بهره گیری خوبی از آنها داشته باشید)

 

- هشتاد درصد از مدیران شرکت های عالی، به هیچ وجه به تکنولوژی به عنوان پنج عامل مهمی که در جهش آنها تاثیرگذار بودند، اشاره نکردند. (تکنولوژی نمی تواند یک شرکت خوب را به عالی تبدیل کند، همچنین به خودی خود نمی تواند از وقوع فاجعه جلوگیری کند)

 

- اگر شما این شانس را داشتید که بنشینید و تمام 2000صفحه یادداشتی را که طی مصاحبه با شرکت های رهسپار تعالی تهیه شد مطالعه کنید، از نبود آشکار بحث راجع به "استراتژی رقابتی" متعجب می شدید!. بله آنها در مورد استراتژی،کارایی  و بهترین شدن صحبت می کردند،اما هرگز در مورد برنده شدن سخنی به زبان نمی آوردند. آنها هرگز استراتژی های خود را اساساً در پاسخ به عملکرد دیگران مشخص نمی نمودند.

 

- عوامل درونی شرکت های رهسپار تعالی، اغلب از میزان اهمیت تحول خود در زمان آن آگاه نبودند، تنها پس از این تحول بود که با بررسی گذشته متوجه آن شدند. آنها برای مشخص کردن آن چه در آن زمان انجام می دادند، هیچ اسم، نقطه عطف، نقطه شروع یا برنامه ای نداشتند.

پی نوشت: من در طول سالهای گذشته، کتاب های زیادی در زمینه مدیریت خوندم و تجربه کوچک ده ساله ای هم در این حوزه دارم. شاید بیشتر از سی یا چهل عدد از این کتاب ها، جزو معروف ترین و معتبرترین کتاب های این حوزه بوده اند اما فکر می کنم کتاب از خوب به عالی، یکی از عالی ترین کتابهاییه که در مورد مدیریت کسب و کار  تا به حال خوندم. اگر بخوام کتاب دیگه ای رو در کنار این کتاب قرار بدم که مفاهیمشون در کنار هم بتونن سینرژی ایجاد کنن، کتاب "پنجمین فرمان نوشته پیتر سنگه" رو می تونم پیشنهاد کنم.

۰ نظر ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۴۵
سامان عزیزی
شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۳ ب.ظ

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

چه عواملی موجب افزایش رشد اقتصادی می شوند:

1-سرمایه گذاری داخلی

2-امنیت سرمایه (مواردی مانند: حقوق مالکیت-نظام قیمت گذاری-حمایت از اعتبار و شهرت سازمانها و نظام مالکیت معنوی)

3-ثبات سیاسی و سیاستگذاری

4-سرمایه گذاری خارجی(استقراض خارجی-سرمایه گذاری مستقیم خارجی-قرارداد بیع متقابل)

5-نهادها

6-و برخی عوامل دیگر

چند نکته:

-برای رشد اقتصادی،افزایش سرمایه گذاری شرط لازم است نه کافی

-باید توجه داشت که در تحلیل نهایی برخی تحلیلگران،رشد را به میزان سرمایه گذاری ربط می دهند اما این نگاه تحلیلی برخی کشورها را به بیراهه کشانده و به این توهم منتج شده که بدون اصلاح نظام انگیزشی،می توان صرفاً با افزایش سرمایه گذاری به توسعه رسید.

-دکتر سرزعیم تحلیل جالبی را مطرح میکنند از اینکه چرا در ایران در مقایسه با سایر کشورها، کسب و کار های خصوصی ای که در سطح کلان فعالیت کنند(مثلاً فروشگاه های زنجیره ای سراسری خصوصی) تقریباً وجود ندارند. پیشنهاد میکنم تحلیل جالب ایشان را در کتاب مطالعه کنید!.

 

مراجع اصلی سیاستگذاری در اقتصاد کلان:

1-بانک مرکزی

2-وزارت اقتصاد و دارایی و نهاد های مشابه مانند سازمان مدیریت و برنامه ریزی

بانک مرکزی به تنظیم سیاست های پولی و وزارت اقتصاد به تنظیم سیاست های مالی می پردازد.مثلاً مبارزه با تورم و مدیریت آن از مهمترین وظایف بانک مرکزی و تنظیم بودجه دولت از وظایف وزارت اقتصاد و دارایی است.

 

مفهوم نرخ بهره:

تعریف ابتدایی و ساده نرخ بهره " قیمت سرمایه" است.به عبارتی "سرمایه" هم در بازار قیمتی دارد که بر اساس عرضه و تقاضا باید تعیین شود و نه دستوری. یعنی هرچه در یک اقتصاد،سرمایه و پول بیشتر باشد قیمت آن هم پائین تر است و برعکس.

نرخ بهره واقعی و اسمی:

تفاوت ایندو در لحاظ کردن نرخ تورم است.

مثلاً در ایران نرخ سود سپرده ها از سال65 تا 82 از نرخ6.82 تا 11.8 افزایش یافت.یعنی در حالی که اسماً افزایش یافته است ولی با در نظر گرفتن نرخ تورم متوجه خواهیم شد که نرخ واقعی سود سپرده منفی و کاهشی بوده است.

با دانستن این قضیه شاید بهتر بتوانیم درک کنیم که چرا در ایران گرفتن وام به عنوان یک فرصت اقتصادی برای همه مطرح است! و از طرفی باید بدانیم که با سپردن پس انداز ها به بانک در این شرایط، عملا سپرده گذاران متضرر می شوند که عموماً از اقشار آسیب پذیر و ریسک گریز جامعه هم هستند.

 

مفهوم تورم:

تورم عبارت است از افزایش سطح عمومی قیمت ها.

چند نکته در مورد این تعریف:

1-افزایش قیمت تنها یک یا چند کالا به معنی وجود تورم نیست.مثلاً ممکن است تقاضا برای یک کالا به دلایلی افزایش یابد ولی عرضه آن تغییری نکند در این صورت قیمت آن بالا می رود.

2-اگر قیمت چند کالا افزایش و همزمان قیمت چند کالا ی دیگر کاهش یابد به طوری که سطح عمومی قیمت ها تغییر نکند،تورمی وجو نخواهد داشت.

3-تورم را برای یک فاصله زمانی مشخص می سنجند(معمولاً یک سال)

4-سطح عمومی قیمت ها از طریق اندازه گیری قیمت های خرده فروشی یا شاخص هزینه زندگی محاسبه میکنند. مثلاً بانک مرکزی ایران،حدود300 قلم کالا و خدمت را که در زندگی روزمره یک خانوار ایرانی مصرف می شود را با احتساب وزن مصرف آنها در نظر میگیرد.

5-قیمت زمین و مسکن در محاسبات فوق وارد نمی شود، چرا که اینها از جنس دارایی هستند و کالا و خدمت مصرفی خانوار به شمار نمی روند، اما نرخ اجاره مسکن در این محاسبه حضور دارد.

نکته: عدم محاسبه نرخ تورم در قراردادها و تحلیل ها،معضل بسیار رایجی است. مثلاً ادعای اینکه-افزایش قیمت بنزین باعث کاهش مصرف آن خواهد شد- در چند سال گذشته در ایران،ادعای صحیحی به نظر نمی رسد. زیرا باید در نظر داشت که افزایش قیمت بنزین بیشتر از نرخ تورم بوده یا کمتر.

مثالی دیگر:

فرض کنید خانه ای به قیمت100.000 دلار با استفاده از وامی که بهره سالیانه آن 7 درصد است خریده اید و می توانید این خانه را سالی 6000دلار اجاره دهید. حال اگر نرخ تورم 2 درصد باشد، آیا نگه داری این خانه به مدت یکسال عقلایی است؟

پاسخ با شما !

 

تاثیرات سیاست پولی:

مهمترین هدف بانک مرکزی، ایجاد ثبات در اقتصاد از طریق کنترل تورم است. در عین حال بانک مرکزی به دیگر اهداف اقتصادی نظیر رشد اقتصادی و کاهش بیکاری توجه دارد.

وقتی که بانک مرکزی می بیند که رشد اقتصادی خیلی بیشتر از توان اقتصاد شده است و کمبود منابع تولید،موجب بالا رفتن هزینه ها شده و این به افزایش تورم در اقتصاد می انجامد، شروع به اعمالسیاست های انقباضی می کند. یعنی می خواهد پول در جامعه کم شود تا رونق اقتصادی کاهش یابد و اقداماتی می کند که نقدینگی از سطح جامعه کم شده و نرخ بهره افزایش می یابد.

با رشد نرخ بهره و کاهش نقدینگی ،رشد اقتصادی و تورم کاهش می یابد.

در مقابل وقتی بانک مرکزی می بیند که اقتصاد در ورطه رکود افتاده و باید بیکاری کاهش یابد،اقداماتی معکوس انجام می دهد. با کاهش نرخ بهره،افراد انگیزه کمتری برای پس انداز داشته و ترجیح می دهند تا مصرف خود از کالاها و خرید دارایی ها راافزایش دهند. در عین حال سرمایه گذاران نیز با توجه به کاهش نرخ بهره، سرمایه گذاری بیشتری انجام می دهند. افزایش مصرف و سرمایه گذاری موجب افزایش تقاضا در کل اقتصاد می شود که این امر خود افزایش اشتغال و رشد اقتصادی را به دنبال خواهد داشت.

با توجه به نقش کلیدی بانک مرکزی در کنترل اقتصاد، به نظر میرسد که استقلال بانک مرکزی اهمیت بسزایی خواهد داشت.

جالب است بدانید که مدل های مختلفی برای دادن این استقلال به بانک مرکزی در کشورهای مختلف وجود دارد. مثلاً فدرال رزرو آمریکا یکی از معدود بانک های مرکزی است که هم استقلال در هدفگذاری و هم استقلال عملیاتی دارد.

هیئت عامل فدرال رزرو آمریکا، متشکل از افراد متخصص است که توسط رئیس جمهور منصوب می شوند اما این افراد دوره کاری 14 ساله دارند(یعنی عمری بیشتر از ریاست جمهوری!) و دوره خدمتشان تمدید نمی شود و قابلعزل هم نیستند.

متاسفانه به نظر می رسد که در کشور ما این نوع استقلال برای بانک مرکزی وجود ندارد.

 

در بخش سیاست ارزی با این مفاهیم آشنا خواهیم شد:

-کارکرد های نرخ ارز

-رابطه نرخ ارز اسمی و نرخ ارز حقیقی

-رابطه نرخ تورم با نرخ ارز

-تقویت با تضعیف ارزش پول ملی؟

 

و در بخش های بعدی کتاب مفاهیم مهم دیگری مطرح و بسط داده می شوند که برخی از آنها را جهت اطلاع شما فهرست خواهم کرد:

-نقش دولت در اقتصاد  وحالات بهینه قدرت دولت در اقتصاد

-انحصار و پیامدهای آن

-انحصار در بازارهای ایران

-نقش نفت در اقتصاد ایران

-بحث شومی منابع

-سیاست های تجاری و سیاست های معطوف به اشتغال

-بازتوزیع درآمد و سیاست های مرتبط با تحقق عدالت اجتماعی

 

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

۰ نظر ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۳
سامان عزیزی
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ب.ظ

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

شاخصی برای سنجش وضعیت اقتصادی کشور:

تولید ناخالص داخلی-GDP- یک کشور، جمع ارزش نهایی کالاها و خدمات تولید شده در داخل یک اقتصاد را در بازه زمانی مشخص (یک سال) نشان میدهد. این متغییر قدرت تولید یک اقتصاد را به ما نشان می دهد.

چند نکته در مورد این تعریف:

1-به دلیل پرهیز از بازشماری، از کالاهای نهایی در مقابل کالاهای واسطه ای استفاده شده.چون ارزش کالاهای واسطه ای در کالاهای نهایی وجود دارد و نباید مجدداً در محاسبات وارد شود.

2-بعد از کلمه –تولید-از کلمه –ناخالص- استفاده شده،به این دلیل که بخشی از درآمد و تولیدات هر کشور صرف جبران استهلاک سرمایه و ماشین آلات می شود و اگر بخواهیم تولید خالص را داشته باشیم باید استهلاک را از تولید ناخالص کم کنیم.

3-مفهوم مرتبط دیگری با این مفهوم وجود دارد به نام –تولید ناخالص ملی- که تفاوت آن در این است که در محاسبه تولید ناخالص ملی،کل تولیدات صرفاً ایرانیان را لحاظ میکنند. یعنی تولید بیگانگان در درون سرزمین ایران را از محاسبه حذف و تولید ایرانیان در سرزمین های دیگر را در محاسبه وارد می کنند.

 

شاخصی برای سنجش وضعیت پیشرفت یک کشور:  رشد اقتصادی

که از محاسبه نرخ تغییرات تولید ناخالص ملی محاسبه می شود.

داستانی کوتاه از روند رشد اقتصادی ایران:

بررسی نمودار رشد اقتصادی ایران نشان می دهد که در دهه چهل عملکرد ممتازی داشته و رشد اقتصادی بین 10 تا 20 درصد را تجربه کرده است.این رونق مستمر، زمینه بهبود و ارتقای موقعیت اقتصادی ایران فراهم آورد. نکته جالب توجه آنست که از سال 1353 که درآمد نفت در ایران همزمان با جنگ اعراب و اسرائیل شدیداً افزایش یافت، پس از یک دوره رونق موقت، نرخ رشد اقتصادی ایران کاهش یافت و این افت تا زمان انقلاب و چندسال بعد از آن تداوم پیدا کرد.

رشد اقتصادی ایران از سال1365 منفی می شود و تاسال 1367ادامه می یابد که شاید یکی از انگیزه های آتش بس جنگ هم این نکته باشد.

با شروع دوران بازسازی، ایران نرخ رشد بالاتر از 10درصد را تجربه می کند که به دلیل استفاده از ظرفیت های خالی و بازدهی بالای سرمایه گذاری های صورت گرفته محقق شد اما تداوم نیافت.از سالهای 72 و 73 با وقوع بحران ارزی وارد رکود شده و تا سال 80ادامه می یابد.از سال 80 همزمان با افزایش قیمت نفت و انجام اصلاحات ساختاری،مجدداً به دوره رونق وارد شد اما به رغم درآمد بالای نفت باز هم رشد اقتصادی از سال 86 دچار کاهش شد و این کاهش ادامه یافت و نهایتاً به دوره تشدید تحریم ها منتهی شد.

 

 

شاخصی برای سنجش رفاه و توسعه:

رفاه و توسعه مفاهیمی مبهم و کیفی هستند که ممکن است محل مناقشه باشند و با اینکه –درآمد سرانه-مفهومی خاص تر است،اما در عوض معنای روشن تری دارد و میتواند تا حدی راهگشای این سنجش باشد.

درآمد سرانه برابر است با کل درآمد ملی تقسیم بر جمعیت کشور.

این مفهوم تا اندازه ای گویای رفاه و امکاناتی است که مردم یک کشور از آن بهره مندند طوری که با مشاهده تفاوت درآمد سرانه دو کشور می توان دریافت که جریان مهاجرت از کدام سمت به کدام سمت است.

به عنوان مثال فرض کنید که درآمد سرانه کشور الف 48000دلار و کشور ب 7000دلار در سال است.آیا این به معنای آنست که بهره مندی یک فرد معمولی در کشور الف 7برابر یک فرد متوسط در کشور ب است؟

خیر.این مقایسه باید با لحاظ کردن قدرت خرید در هر دو کشور الف و ب انجام گیرد. به عبارتی برای مقایسه رفاه مردم در دو کشور-شاخص درآمد سرانه بر اساس قدرت خرید- شاخص معنادارتری است.

مقایسه ای از درآمد سرانه و درآمد سرانه بر اسا قدرت خرید در چند کشور در سال2012:

درآمد سرانه (به دلار) :  قطر :98.682  / سوئیس: 85.794  /عربستان:21.262  /ایران: 6977

درآمد سرانه بر اساس قدرت خرید (به دلار): قطر :103.900  / سوئیس:46.200  /عربستان: 31.800  /ایران:   13.300

 

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۳۹
سامان عزیزی
دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ب.ظ

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

به نظرم بهتر است قبل از مطالعه این خلاصه، به سوالات زیر کمی فکر کنیم:

-وقتی که می شنویم که دولت با کسری بودجه مواجه شده است،احتمالاً میتوانیم درک کنیم که حساب دخل و خرج دولت با هم همخوانی ندارد، اما آیا تا به حال به این فکر کرده ایم که تبعات این کسری برای مکانیزم های اقتصادی، جامعه و در مرحله بعد خود ما چیست؟

-آیا نرخ ارز برایمان صرفاً یک عدد است یا میتوانیم از آن به عنوان شاخصی از سیاستگذاری های دولت در سطح کلان استفاده کنیم؟

-آیا اقتصاد سیاسی برایمان فقط یک ترکیب واژه ایست یا میتوانیم نمود بیرونی این مفهوم را در جامعه مشاهده و تحلیل کنیم؟

-آیا این اقتصاد است که از سیاست تاثیر میپذیرد یا گاهی (شاید هم بیشتر مواقع!) تعدادی از سیاستگذاری ها تاثیر مستقیمی از اقتصاد و وضعیت اقتصادی میپذیرد؟

-آیا وقتی قصد سرمایه گذاری داریم یا میخواهیم پولهایمان را در بانک بگذاریم یا وقتی برای دریافت وامی اقدام میکنیم و ... ، میدانیم که نرخ تورم را چگونه در محاسباتمان لحاظ کنیم؟

-مفهوم عدالت اجتماعی و بازتوزیع ثروت که شعار همیشگی دولتمردان ماست، تا چه حد در سیاستگذاری های اقتصادی مملکت در نظر گرفته شده یا میشود؟

-آیا آنقدر از مکانیزم های تحقق این عدالت اجتماعی آگاهی داریم که اگر روزی لازم شد که در حمایت یا نقد سیاست دولتمردان،کاری انجام دهیم،بدانیم که در کدام مسیر گام برداریم؟ (مثلاً اینکه آیا یارانه دادن راهی اصولی برای بازتوزیع است؟)

-آیا آنقدر با مفاهیم کلان اقتصادی آشنایی کرده ایم که اگر خواستیم در سطح خرد برای خود و اطرافیانمان تصمیمی اتخاذ کنیم،بتوانیم نقش سیاستها و شاخص های کلان را در تصمیم گیری خود لحاظ کنیم؟

-آیا اینکه نزد دولتمردان ما واردات همیشه مذموم و صادرات همواره مورد تشویق بوده است،توجیه اقتصادی دارد؟ آیا این دیدگاه حامی منافع ملی ماست یا نیاز به بازنگری جدی دارد؟

فکر میکنم در کتاب آقای سرزعیم بتوانیم پاسخ هایی ساده و قابل فهم و منطقی برای این سوالات و سوالات دیگری از این جنس پیدا کنیم. در این کتاب مفاهیم به صورت قابل فهم برای عموم مطرح شده اند و به نظر من آگاهی از این مفاهیم برای عموم مردم ما (از جمله من) ضروری است. (شاید کمی از شور ما کم کرده و به شعور اقتصادی و سیاسی مان بیفزاید، تا در تعیین سرنوشت خود و ملتمان با آگاهی بیشتری مشارکت داشته باشیم و قربانی برخی از شعار های فریبنده نشویم) و شاید این مفاهیم به ما کمک کنند که روند های اقتصادی(و نه صرفاً رویدادهای اقتصادی) را بهتر تشخیص دهیم.

احتمال میدهم برای برخی از دوستان، این مطالب بسیار ابتدایی و ساده باشند ولی شاید برای بیشتر ما کمی ناشناخته باشند یا اینکه صرفاً اسامی ای باشند که در گفتگوهایمان استفاده میکنیم ولی آگاهی کمی از آنها داریم.

 

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

۰ نظر ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۳۷
سامان عزیزی
يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۴ ب.ظ

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

معرفی و توضیحاتی در مورد کتاب –اقتصاد برای همه . نوشته دکتر علی سرزعیم. نشر ترمه-

شاید یکی از دغدغه های هر ایرانی ای (خارج از اقتصاددانان و تصمیم گیران حوزه های اقتصادی کشور) این باشد که چگونه میتوان از آموزه های علم اقتصاد استفاده کرد تا ایران از وضعیت کنونی اش خارج شود و به جمع کشور های توسعه یافته ملحق شود.

از طرفی همگی ما به این باور داریم (ان شاالله !) که رشد اقتصادی،رفاه و رونق اقتصادی، فقط یکی از شاخص های توسعه یافتگی است ولی از طرف دیگر به نظر میرسد که از شروط لازم آن باشد.

بنده (نویسنده این سطور و نه نویسنده این کتاب!) نه اقتصاددان هستم و نه حتی دانش متوسطی در این زمینه دارم .

چند ماه پیش به توصیه یکی از اساتید عزیزم(مصطفی ملکیان) با کتابی آشنا شدم و پس از مطالعه آن به این نتیجه رسیدم که برخی از مفاهیم اقتصادی هستند که درک آنها  میتوانست دستاوردهای مهمی برای من و کشورم داشته باشد. (منظور از "من" در این جمله تک تک مردم ایرانند. "من" به عنوان عضوی از پیکره ی جامعه)

از مهمترین این دستاوردها ،شاید کمک به تصمیم گیری های بهتر و مناسبتر، هم در زندگی فردی و هم در زندگی اقتصادی-اجتماعی کشورم باشد.

قصد دارم به برخی از مفاهیم مطرح شده در این کتاب اشاره کنم، به این امید که خواننده این مطلب، اگر آگاهی از این مفاهیم را مهم ارزیابی کرد به مطالعه این کتاب بپردازد.

این خلاصه،یک خلاصه استاندارد نیست.به این معنی که بر اساس اصول خلاصه نویسی از یک کتاب جهت گزارش آن ،تدوین نشده است.در واقع شما با خواندن این مطلب فقط از عینک بنده به این کتاب نگریسته اید و اگر میخواهید با عینک خودتان به این کتاب بنگرید،بهتر است خودتان آنرا مطالعه نمایید! .فکر میکنم از خواندن این کتاب پشیمان نخواهید شد.

 

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

۰ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۳۴
سامان عزیزی