زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

۹۶ مطلب با موضوع «اجتماعیات» ثبت شده است

جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۰۳ ب.ظ

این روزها...(شایدم شب ها!)

این روزها به هر جا سر میزنم(از بقالی سر کوچه گرفته تا جلسات کاری، از کانال های خبری گرفته تا وبلاگ های دوست و آشنا) صحبت از ریا و زندگی رو زمینی و زیر زمینی است. صحبت از فردی است که من شناختی از او ندارم.

 

عده ای موضع گرفته اند که آی ایهاالناس، چرا حریم خصوصی دیگران برایتان قابل احترام نیست؟

در مقابل عده ای هم فریاد برآورده اند که حریم خصوصی برایمان مهم است ولی طرف ادای واعظان زهد در می آورده و اکنون که صدای طبل رسوایی اش بلند است، باید درسی به او و همکیشانش بدهیم.

عده ای همیشه علاف هم این وسط هستند که تکلیفشان روشن است.اصل ماجرا و درس ماجرا کوچکترین اهمیتی برایشان ندارد.آنها فقط علاف بودن را می فهمند.

به قول معروف اما، نظر بنده به نظر گروه دوم نزدیکتر است.

ولی راستش را بخواهید در دلم ،هم به خودم و هم همگروهی هایم میخندم. چرا؟

زیرا تبی است زودگذر.می آید و بی آنکه درسی برای ما مردم دیر فهم و پر شور(شما بخوانید جَو گیر) داشته باشد،می رود و ما سراغ خبر داغ و بی اهمیت یا کم اهمیت بعدی می رویم...

مردمی که همیشه دو نوع ارزش و فضیلت داشته اند.یکی برای جلوت و دیگری برای خلوت. این فرهنگ چنان در گوشت و پوست و خونشان رسوخ کرده که همین ژست های روشنفکری هم از دسته جلوتشان است. دوستی میگفت در دنیای شیشه ای امروز، دیگر باید خود بود و بی ریا.زیرا که هر دورانی را فضیلتی است و فضیلت امروز خود بودن .

حرف آن دوستم را میفهمم، ولی این را هم می دانم که هیچ فضیلتی نمی تواند از بیرون به ما تحمیل شود اگر در گوشت و پوست و خونمان پرورشش نداده باشیم. اگر هم شد نتیجه ای جز نسخه ای پیشرفته تر  و پیچیده تر از خلوت و جلوت سابق نخواهد بود.

می خواهم بگویم که ظاهراً ما در هر دورانی باید بین نوع فضیلت تمایز قائل شویم: فضلیت های خلوت و فضیلت های جلوت!

 

اما این روزها فکر می کنم یک موضع بی سر و صدا را بیشتر از همه می پسندم که از جنس پرورش است برای گوشت و پوست و خونمان:

اینکه تنها راه شروع این پرورش ،از خودِ خودمان می گذرد.اینکه من برای بهبود این وضعیتی که به آن معترضم و با شور و هیجان خاصی دارم در موردش موضع میگیرم و اظهار فضل می کنم چه کار می توانم بکنم؟

 

پی نوشت کمی نامربوط و کمی مربوط:

از همه اینها گذشته یاد داستان عیسی و مریم مجدلیه افتادم که در آستانه سنگسار مریم، عیسی گفت: اولین سنگ را کسی بزند که گناهی مرتکب نشده است.

ترجمه آن می شود: اولین سنگ را کسی بزند که تا به حال در هیج جا خود را به چیزی غیر از آنچه هست نمایش نداده!

 

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۰۳
سامان عزیزی
پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۱ ب.ظ

بی اعتمادی، مالیاتی پنهان و سنگین برای جامعه

پیش نوشت : در مطلبی که قبلاً نوشته بودم، کمی در مورد اعتماد، با هم صحبت کردیم.گفتم اینجا بحث را کمی جلوتر ببریم. 

پیش نوشت دوم: نمودارها و بیشتر مطالب این پست برگرفته از کتاب "اعتماد هوشمندانه" اثر استفان کاوی هستند.

مقدمه: ما هیچ وقت به اندازه ی وقتی که به کسی اعتماد می کنیم، آسیب پذیر نمی شویم، ولی شگفت این که، اگر نتوانیم اعتماد کنیم، نمی توانیم به موفقیت هم دست یابیم.  والتر اندرسون

 

یکی از سوالاتی که برای سنجش سطح اعتماد در کشورهای مختلف استفاده می کنند این است که "آیا می شود به بیشتر مردم اعتماد کرد  یا باید محتاط بود؟" .(جواب شما چیست؟)

نتایج این پرسش ها در چند کشور اینطور بود(در واقع xدرصد گفتند که می شود اعتماد کرد): 

شیلی:13 درصد ، ترکیه: 24 درصد ، دانمارک،سوئیس و نروژ : بیش از 80 درصد 

 

معمولاً، هر چه در کشوری فساد کمتری(اعتماد بیشتر) دیده شود،اقتصاد آن کشور پر رونق تر است و برعکس، هر چه در کشوری فساد بیشتر (اعتماد کمتر) مشاهده شود، رونق اقتصاد آن کشور کمتر است. در نمودار زیر می توانید رابطه میان اعتماد و رونق اقتصادی را در برخی کشورهای جهان ببینید:

این رابطه (همبستگی) میان اعتماد و رونق اقتصادی به این دلیل است که اعتماد همواره بر دو عامل مهم در رونق اقتصادی تاثیر می گذارد: سرعت و هزینه

با پائین رفتن میزان اعتماد در یک رابطه، گروه، سازمان یا کشوری، سرعت کاهش می یابد و در نتیجه هزینه بالا می رود، زیرا اقدامات زیادی باید برای جبران بی اعتمادی به عمل آید. که این خود نوعی مالیات است.مالیات کم اعتمادی!

همه چیز زمان بیشتری می طلبد، نیروی انسانی بیشتری می طلبد، دوباره کاری می خواهد، راستی آزمایی های بیشتری می خواهد، ناظران بیشتر و بیشتری می خواهد، تاخیرهای هزینه بری ایجاد می کند و الی آخر.

کنت ارو-اقتصاددان برنده جایزه نوبل- گفته است:

بر اساس یک استدلال معقولانه می توان علت بیشتر عقب ماندگی های اقتصادی را در جهان، در نتیجه ی نبود اعتماد متقابل دانست.

تحقیقات مختلفی در سطح دنیا انجام شده که نشان می دهد سازمان هایی که اعتماد بالایی در آنها  وجود دارد، به میزان قابل توجهی (تا 288 درصد) بهتر از بازار عمل می کنند.

حتی تحقیق جالبی در سال 2008 توسط جان هلیول و هایفنگ هانگ انجام شد که نشان داد، ده درصد افزایش اعتماد در داخل یک سازمان همان اثری را بر رضایت کارکنان می گذارد که افزایشی 36 درصدی در دستمزد دارد!

جالب است بدانید که میزان شادی در کشورهای مختلف جهان، با سطح اعتماد در آن کشورها رابطه دارد. در اینجا می توانید نتیجه بررسی ای که توسط گالوپ انجام شده را ببینید:

 

اعتماد بجز رونق اقتصادی و شادی، می تواند روی انرژی فرد فرد افراد جامعه، میزان کارایی،سلامت جامعه، مسئولیتهای اجتماعی و موارد مختلف دیگری تاثیر بگذارد.

 

وارن بافت جمله ی جالبی در مورد این بحث دارد که شنیدنش خالی از لطف نیست:

اعتماد مثل هواست، وقتی که هست هیچ کس متوجه نمی شود، وقتی که نیست ، همه متوجه می شوند.

 

خبر خوب این است که برای اعتماد سازی و بالا بردن شاخص اعتماد در جامعه، حتی یک نفر هم می تواند موثر باشد.(و شاید هر کدام از ما بخواهیم آن یک نفر باشیم)

 

۱ نظر ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۱۱
سامان عزیزی
چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۰ ب.ظ

رسانه

چند ماه پیش این تصویر را در جایی دیدم و از ظرافتی که در آن به خرج داده شده خوشم آمد . 

 

ذکر دو نکته در مورد این تصویر ضروری به نظر میرسد :

1-این تصویر به این معنا نیست که حتماً همه رسانه ها مصداقی از این تصویرند، بلکه به این معناست که همه رسانه ها می توانند مصداقی از این تصویر باشند.

2-فکر میکنم مغز و ذهن تک تک ما (با کانتکست و زمینه ی باورها و عقاید و پیش فرض ها و خطاهای ذهنی ما) می تواند به سادگی جای صفحه نمایش آن دوربین موجود در تصویر قرار گیرد. بنابراین عاقلانه تر است که نسبت به صفحه نمایش مغز و ذهنمان آگاهی و هوشیاری بیشتری نشان دهیم تا به صفحه نمایش رسانه ها.

این صفحه نمایش ذهن ماست که در کنترل و اختیار ماست نه صفحه نمایش رسانه ها.

 
۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۱۰
سامان عزیزی
سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۰۶ ب.ظ

رفتار ما و تاثیر آن روی سطح اعتماد اجتماعی

چند وقت پیش همراه همسرم داشتم توی اتوبان چمران رانندگی میکردم. قسمتهایی از اتوبان ترافیک روانی داشت و هر از گاهی ترافیک سنگین میشد.

داشتم با سرعت 80کیلومتر (خواستم بگم با سرعت مجاز می راندم!) رانندگی میکردم که از دور متوجه شدم که ترافیک سنگین شده و سرعتم رو پائین آوردم و پشت سر یکی از ماشین ها توقف کردم. همین که وایسادم از آینه عقب دیدم که یک ماشین با سرعت زیادی داره نزدیک میشه و در همین حین همه قوانین سرعت و شتاب در فیزیک دبیرستان برایم مرور شد! و هرجور حساب کردم دیدم که حتماً می خوره به ما. 

هیچی دیگه، اومد و محکم خورد به ما!. بعد از چند ثانیه پیاده شدم و دیدم سرنشین های اون ماشین هم پیاده شدن و خودشون هم به شدت ترسیدن. بعد از اینکه مطمئن شدم کسی صدمه ندیده، بهشون گفتم که بریم کنار وایسیم که ترافیک رو سنگین تر نکنیم.

سرنشینان اون ماشین که سه تا جوان هجده نوزده ساله بودن قبول کردن و رفتیم کنار اتوبان وایسادیم. ساعت حدود یازده شب بود و من سپر عقب ماشینم رو که چک کردم، بجز ترکی که برداشته بود متوجه چیزی نشدم. راننده اون ماشین گفت که هر طور شما میگین عمل کنیم.اگه میخواین بگین افسر بیاد یا اینکه خودمون بر سر خسارت توافق کنیم. گفتم خسارت زیاد نیست و اگه شما موافقین به افسر زنگ نزنیم که ممکنه زیاد معطل بشیم. میخواست مدارک ماشینشو به من امانت بده که بعداً قرار بزاریم و ماشینو ببریم تعمیرگاه، که من گفتم لازم نیست، همون شماره تماستو بدی کافیه.

شماره ها رد و بدل شد و من فردای اون روز برای هماهنگی تماس گرفتم و ایشون گفتن که ماشین خودمو آوردم تعمیرگاه و تا یک ساعت دیگه خودم تماس میگیرم. چند ساعتی گذشت و هنوز خبری ازشون نشده بود. دوباره تماس گرفتم و همون جواب قبلی رو گرفتم. راه افتادم سمت خونه و سر راه ماشین رو بردم که چندتا تعمیرکار میزان خسارت رو برآورد کنن. برخلاف تصور من که فکر میکردم فقط سپر خسارت دیده و احتمالاً با حدود دویست هزار تومن درست میشه، اونها همگی خسارتی حدود یک میلیون برآورد کردن چون هر دو شاسی ماشین ضربه خورده بود و من متوجه اون نشده بودم.

بعد از اینکه رسیدم خونه مجدداً تماس گرفتم و ماجرا رو بهشون گفتم و پیشنهاد کردم از بیمه ماشینشون استفاده کنن. قرار شد روز بعد دوباره با هم هماهنگ کنیم. خلاصه سرتونو درد نیارم ، هنوز هم داریم هماهنگ میکنیم!

بعد از چند روز هماهنگی و چند بار تماس، تازه متوجه شدم که ایشون کلاً قصد ملاقات و پرداخت خسارت ندارن و من هم که هیچ آدرس یا نشونه ای ازشون نداشتم، تصمیم گرفتم کار تعمیرات ماشین رو انجام بدم و الی آخر.

 

احتمالاً اتفاقات این چنینی در فضای جامعه برای همه ما پیش اومده باشن و به احتمال زیاد دوباره هم پیش خواهند آمد. این اتفاقات تا حدی اجتناب ناپذیرند اما مسئله مهمی که این وسط وجود داره، نوع رفتار ما با دیگران و تاثیر این رفتارها در ساختن مدل ذهنی جامعه ست.

همه ما میدونیم که قسمت اعظم سرمایه اجتماعی در هر جامعه ای مستقیماً به سطح اعتماد در اون جامعه بر میگرده، بنابراین همه ما در قبال ساختن این اعتماد مسئولیم و همه رفتارهای ما در ساختن اون موثرند.

راستش رو بخواین، توی این ماجرا، نه خراب شدن و عقب افتادن کاری که اون شب داشتم و نه خسارتی که به ماشین نو و آب بندی نشده م وارد شد ناراحتم نکردن، حتی بدقولی های اون راننده هم خیلی ناراحتم نکرد چون ممکن بود معذوریتی داشته باشه و من ندونم، ولی مسئله ای که خیلی ناراحتم میکنه اینه که رفتار ها و بی مسئولیتی های اون راننده باعث میشه که اگر دفعه بعدی اتفاق اینچنینی ای برام بیفته، کمتر میتونم به طرف مقابلم اعتماد کنم. همین برخورد ناشی از بی اعتمادی من، باعث خواهد شد که نفر بعدی مقابل هم رفتاری ناشی از بی اعتمادی با نفر بعدی داشته باشه و در نهایت همگی ما در شکل گرفتن این چرخه افزایشی بی اعتمادی نقش داریم.

وقتی بی اعتمادی بر جامعه ای حاکم بشه، هزینه های پیدا و پنهان زیادی (ممکنه حتی تصورش رو نتونید بکنین که چقدر هزینه های سرسام آوری است) به همه اعضای اون جامعه تحمیل خواهد شد. کوچکترینش کند شدن فوق العاده زیادِ مراودات و تبادلات در تجارت و اقتصاد خواهد بود.

اگر عمر و فرصتی باقی بود، در آینده در مورد هزینه های بی اعتمادی در سطح جامعه بیشتر خواهم نوشت.

 

پی نوشت: سعی خودم رو میکنم تا این اتفاق و برخی اتفاقات مشابه رو نادیده بگیرم و باز هم به نفر بعدی اعتماد کنم، شاید کار کوچک و کم ارزشی باشد و اطرافیانم از اون به ساده لوحی تعبیر کنن، ولی به این امید این کار رو میکنم که حداقل باعث شکستن یکی از حلقه های بیشمار بی اعتمادی در جامعه م بشم. (البته کمی هوشمندانه تر!)

مطلب مرتبط:

بی اعتمادی،مالیاتی پنهان و سنگین برای جامعه

 
۰ نظر ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۰۶
سامان عزیزی
يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۰۲ ب.ظ

خوی بت پرستی

 

"برای اینکه بت پرست نباشی، شکستن بت ها کافی نیست، باید خوی بت پرستی را در خود شکسته باشی"

نیچه

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۰۲
سامان عزیزی
دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۴ ب.ظ

وضع پیامها در رسانه ها و پلتفرم های اجتماعی

نیل پستمن(2003-1931) -متخصص و نظریه پرداز رسانه- معتقد بود که تلویزیون ایجاب می کند پیامها کوتاه، سطحی و سرگرم کننده باشند. 

به نظر میرسد که امروز، اکثر ما می توانیم به درستی این حرف او گواهی دهیم.

امروز نه تنها تلویزیون بلکه اکثریت قریب به اتفاق رسانه های جمعی و اجتماعی - و با کمی انعطاف و اغماض در تعریف رسانه- حتی کاربران شبکه های اجتماعی هم، که خود را به کمک پلتفرم های اجتماعی صاحب رسانه می دانند ،همگی در تلاش برای جلب توجه مخاطب به هر قیمتی و با هر روشی هستند.

نمی دانم اگر نیل پستمن وضع اسفناک پیام ها و مطالبی که امروز در جاهایی غیر از تلویزیون در حال تبادل است را میدید، این پیامها را از نظر کوتاهی، سطحی بودن و سرگرم کنندگی در چه سطحی ارزیابی می کرد!

احتمال میدهم که "جامه را می درید و آهی میکرد تفت، بعد هم سر دربیابانی می نهاد و می رفت" و با تلویزیون اوقات خوشی را سپری میکرد!

شما می دانید نوع بشر (علی الخصوص بشر ایرانی) تا چند سال دیگر از این همه پیام و محتواهای سطحی و کوتاه و سرگرم کننده، خسته خواهد شد؟

 

پی نوشت: به نظر میرسد که امروز این سه ویژگی ذاتی تلویزیون توزیع شده اند و هر کدام فرزندانی زائیده اند. از کوتاهی پیامها، توییتر زائیده شد، از سرگرم  کنندگی(با تعبیر جدیدتر، شما بخوانید فضولی) ،فیسبوک و اینستاگرام و از سطحی بودن، تلگرام زائیده شد.

 
۰ نظر ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۱۴
سامان عزیزی

سال های اول دبیرستان بودم و آن موقع خانواده ما در یکی از شهرهای استان کردستان زندگی می کرد. یادم می آید که در آن برهه زمانی شیوه های زیستن مختلفی از طرف مکاتب و فرقه های مختلف تبلیغ می شد (اینکه چرا و چگونه و چه مکاتبی، موضوع بحث الان ما نیست).  خانواده ای با ما ارتباط داشت و پدر این خانواده ، از فعالان یکی از این مکاتب بود. اتفاقاً آن فرد را خیلی قبول داشتم و از نظرم مرد درستکاری بود.

در آن زمان (و احتمالاً در زمانهای قدیم و الان و آینده هم همچنین) این مکاتب بیشتر دنبال جذب جوانترها بودند و مرد آشنای ما چند بار در مورد پیوستن به آنها با من صحبت کرد.

من هم که بدم نمی آمد هویت تازه ای پیدا کنم و چون دنبال چالش ها و ماجراجویی های حقیقت یابانه! دوران نوجوانی بودم تصمیم گرفتم به آن پیشنهاد فکر کنم.

بعد از چند شب فکر کردن به این نتیجه رسیدم که با پدرم مشورت کنم. شبی در جمع خانواده موضوع را با پدرم مطرح کردم.

پرسید آنها چرا تو را دعوت کرده اند ،گفتم چون می گویند صراط مستقیم و راه حق و حقیقت را یافته اند و میخواهند همه را به این راه دعوت کنند.

گفت : حرفشان این است که راه ما راه حق است و دیگران باطلند؟ گفتم بله،همین را می گویند.

گفت: پسرم راه یافتن حقیقت را بلد نیستم ولی از یک چیز مطئنم که اگر کسی گفت حقفقط پیش من است و دیگران باطلند ،باید از او دوری کنی چون خودش در نهایتِ باطلی است

از آن روز هر وقت می خواهم بر سر پذیرش عقیده و مکتب و چیز هایی از این دست که ادعای حقانیت می کنند، فکر کنم، اولین سوالی که از خودم می پرسم این است که :آیا فقط خودش را بر حق می داند و دیگران را باطل؟ 

پی نوشت: این پی نوشت صرفاً برای دوستانی است که دوست دارند بدانند بالاخره تصمیم من بعد از شنیدن این نصیحت پدرانه چه شدسوال . هیچی دیگه ما نپیوستیم.

۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۰۹
سامان عزیزی
يكشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۱ ب.ظ

فرانسه، رو به جلو

چند روزی از برگزاری دور دوم انتخابات فرانسه می گذرد. امانوئل مکرون چهره کمتر شناخته شده سیاست فرانسه با کسب بیش از 65 درصد آرا در مقابل نامزد راست افراطی ،مارین لوپن پیروز شد.

جدای از اینکه برخی تحلیل گران معتقدند که انتخاب مردم فرانسه،انتخاب میان بد و بدتر بود و اگر مکرون رای آورد از حب علی نبود و از بغض معاویه بود، من فکر میکنم مردم این کشور سر یک دوراهی بزرگ قرار گرفته بودند. یک راه امید به آینده و ساختن آن بود ،اما راه دیگر از بازگشت به گذشته می گذشت. 

اکثریت مردم این کشور، حسرت گذشته و بازگرداندن همان افتخارات را انتخاب نکردند بلکه مسیر ساختن بهتر آینده را برگزیدند. فکر میکنم شکست بزرگی برای نوستالژی بود!

آنها برخلاف بریتانیا که سمت برگزیت رفت، به فرگزیت "نه" گفتند. راهی که به نظرم میاد بیشتر در نوستالژی ریشه دارد و بازگشت به گذشته. همان راهی که آمریکایی ها هم با انتخاب ترامپ، در مسرش قدم برداشتند.

امیدوارم مکرون جوان و ساختارشکن و حزب تازه تاسیسش، با درک این انتخاب، قدم های مفیدی در این مسیر بردارند.

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۱۱
سامان عزیزی
شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۳ ب.ظ

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

چه عواملی موجب افزایش رشد اقتصادی می شوند:

1-سرمایه گذاری داخلی

2-امنیت سرمایه (مواردی مانند: حقوق مالکیت-نظام قیمت گذاری-حمایت از اعتبار و شهرت سازمانها و نظام مالکیت معنوی)

3-ثبات سیاسی و سیاستگذاری

4-سرمایه گذاری خارجی(استقراض خارجی-سرمایه گذاری مستقیم خارجی-قرارداد بیع متقابل)

5-نهادها

6-و برخی عوامل دیگر

چند نکته:

-برای رشد اقتصادی،افزایش سرمایه گذاری شرط لازم است نه کافی

-باید توجه داشت که در تحلیل نهایی برخی تحلیلگران،رشد را به میزان سرمایه گذاری ربط می دهند اما این نگاه تحلیلی برخی کشورها را به بیراهه کشانده و به این توهم منتج شده که بدون اصلاح نظام انگیزشی،می توان صرفاً با افزایش سرمایه گذاری به توسعه رسید.

-دکتر سرزعیم تحلیل جالبی را مطرح میکنند از اینکه چرا در ایران در مقایسه با سایر کشورها، کسب و کار های خصوصی ای که در سطح کلان فعالیت کنند(مثلاً فروشگاه های زنجیره ای سراسری خصوصی) تقریباً وجود ندارند. پیشنهاد میکنم تحلیل جالب ایشان را در کتاب مطالعه کنید!.

 

مراجع اصلی سیاستگذاری در اقتصاد کلان:

1-بانک مرکزی

2-وزارت اقتصاد و دارایی و نهاد های مشابه مانند سازمان مدیریت و برنامه ریزی

بانک مرکزی به تنظیم سیاست های پولی و وزارت اقتصاد به تنظیم سیاست های مالی می پردازد.مثلاً مبارزه با تورم و مدیریت آن از مهمترین وظایف بانک مرکزی و تنظیم بودجه دولت از وظایف وزارت اقتصاد و دارایی است.

 

مفهوم نرخ بهره:

تعریف ابتدایی و ساده نرخ بهره " قیمت سرمایه" است.به عبارتی "سرمایه" هم در بازار قیمتی دارد که بر اساس عرضه و تقاضا باید تعیین شود و نه دستوری. یعنی هرچه در یک اقتصاد،سرمایه و پول بیشتر باشد قیمت آن هم پائین تر است و برعکس.

نرخ بهره واقعی و اسمی:

تفاوت ایندو در لحاظ کردن نرخ تورم است.

مثلاً در ایران نرخ سود سپرده ها از سال65 تا 82 از نرخ6.82 تا 11.8 افزایش یافت.یعنی در حالی که اسماً افزایش یافته است ولی با در نظر گرفتن نرخ تورم متوجه خواهیم شد که نرخ واقعی سود سپرده منفی و کاهشی بوده است.

با دانستن این قضیه شاید بهتر بتوانیم درک کنیم که چرا در ایران گرفتن وام به عنوان یک فرصت اقتصادی برای همه مطرح است! و از طرفی باید بدانیم که با سپردن پس انداز ها به بانک در این شرایط، عملا سپرده گذاران متضرر می شوند که عموماً از اقشار آسیب پذیر و ریسک گریز جامعه هم هستند.

 

مفهوم تورم:

تورم عبارت است از افزایش سطح عمومی قیمت ها.

چند نکته در مورد این تعریف:

1-افزایش قیمت تنها یک یا چند کالا به معنی وجود تورم نیست.مثلاً ممکن است تقاضا برای یک کالا به دلایلی افزایش یابد ولی عرضه آن تغییری نکند در این صورت قیمت آن بالا می رود.

2-اگر قیمت چند کالا افزایش و همزمان قیمت چند کالا ی دیگر کاهش یابد به طوری که سطح عمومی قیمت ها تغییر نکند،تورمی وجو نخواهد داشت.

3-تورم را برای یک فاصله زمانی مشخص می سنجند(معمولاً یک سال)

4-سطح عمومی قیمت ها از طریق اندازه گیری قیمت های خرده فروشی یا شاخص هزینه زندگی محاسبه میکنند. مثلاً بانک مرکزی ایران،حدود300 قلم کالا و خدمت را که در زندگی روزمره یک خانوار ایرانی مصرف می شود را با احتساب وزن مصرف آنها در نظر میگیرد.

5-قیمت زمین و مسکن در محاسبات فوق وارد نمی شود، چرا که اینها از جنس دارایی هستند و کالا و خدمت مصرفی خانوار به شمار نمی روند، اما نرخ اجاره مسکن در این محاسبه حضور دارد.

نکته: عدم محاسبه نرخ تورم در قراردادها و تحلیل ها،معضل بسیار رایجی است. مثلاً ادعای اینکه-افزایش قیمت بنزین باعث کاهش مصرف آن خواهد شد- در چند سال گذشته در ایران،ادعای صحیحی به نظر نمی رسد. زیرا باید در نظر داشت که افزایش قیمت بنزین بیشتر از نرخ تورم بوده یا کمتر.

مثالی دیگر:

فرض کنید خانه ای به قیمت100.000 دلار با استفاده از وامی که بهره سالیانه آن 7 درصد است خریده اید و می توانید این خانه را سالی 6000دلار اجاره دهید. حال اگر نرخ تورم 2 درصد باشد، آیا نگه داری این خانه به مدت یکسال عقلایی است؟

پاسخ با شما !

 

تاثیرات سیاست پولی:

مهمترین هدف بانک مرکزی، ایجاد ثبات در اقتصاد از طریق کنترل تورم است. در عین حال بانک مرکزی به دیگر اهداف اقتصادی نظیر رشد اقتصادی و کاهش بیکاری توجه دارد.

وقتی که بانک مرکزی می بیند که رشد اقتصادی خیلی بیشتر از توان اقتصاد شده است و کمبود منابع تولید،موجب بالا رفتن هزینه ها شده و این به افزایش تورم در اقتصاد می انجامد، شروع به اعمالسیاست های انقباضی می کند. یعنی می خواهد پول در جامعه کم شود تا رونق اقتصادی کاهش یابد و اقداماتی می کند که نقدینگی از سطح جامعه کم شده و نرخ بهره افزایش می یابد.

با رشد نرخ بهره و کاهش نقدینگی ،رشد اقتصادی و تورم کاهش می یابد.

در مقابل وقتی بانک مرکزی می بیند که اقتصاد در ورطه رکود افتاده و باید بیکاری کاهش یابد،اقداماتی معکوس انجام می دهد. با کاهش نرخ بهره،افراد انگیزه کمتری برای پس انداز داشته و ترجیح می دهند تا مصرف خود از کالاها و خرید دارایی ها راافزایش دهند. در عین حال سرمایه گذاران نیز با توجه به کاهش نرخ بهره، سرمایه گذاری بیشتری انجام می دهند. افزایش مصرف و سرمایه گذاری موجب افزایش تقاضا در کل اقتصاد می شود که این امر خود افزایش اشتغال و رشد اقتصادی را به دنبال خواهد داشت.

با توجه به نقش کلیدی بانک مرکزی در کنترل اقتصاد، به نظر میرسد که استقلال بانک مرکزی اهمیت بسزایی خواهد داشت.

جالب است بدانید که مدل های مختلفی برای دادن این استقلال به بانک مرکزی در کشورهای مختلف وجود دارد. مثلاً فدرال رزرو آمریکا یکی از معدود بانک های مرکزی است که هم استقلال در هدفگذاری و هم استقلال عملیاتی دارد.

هیئت عامل فدرال رزرو آمریکا، متشکل از افراد متخصص است که توسط رئیس جمهور منصوب می شوند اما این افراد دوره کاری 14 ساله دارند(یعنی عمری بیشتر از ریاست جمهوری!) و دوره خدمتشان تمدید نمی شود و قابلعزل هم نیستند.

متاسفانه به نظر می رسد که در کشور ما این نوع استقلال برای بانک مرکزی وجود ندارد.

 

در بخش سیاست ارزی با این مفاهیم آشنا خواهیم شد:

-کارکرد های نرخ ارز

-رابطه نرخ ارز اسمی و نرخ ارز حقیقی

-رابطه نرخ تورم با نرخ ارز

-تقویت با تضعیف ارزش پول ملی؟

 

و در بخش های بعدی کتاب مفاهیم مهم دیگری مطرح و بسط داده می شوند که برخی از آنها را جهت اطلاع شما فهرست خواهم کرد:

-نقش دولت در اقتصاد  وحالات بهینه قدرت دولت در اقتصاد

-انحصار و پیامدهای آن

-انحصار در بازارهای ایران

-نقش نفت در اقتصاد ایران

-بحث شومی منابع

-سیاست های تجاری و سیاست های معطوف به اشتغال

-بازتوزیع درآمد و سیاست های مرتبط با تحقق عدالت اجتماعی

 

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

۰ نظر ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۳
سامان عزیزی
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ب.ظ

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

شاخصی برای سنجش وضعیت اقتصادی کشور:

تولید ناخالص داخلی-GDP- یک کشور، جمع ارزش نهایی کالاها و خدمات تولید شده در داخل یک اقتصاد را در بازه زمانی مشخص (یک سال) نشان میدهد. این متغییر قدرت تولید یک اقتصاد را به ما نشان می دهد.

چند نکته در مورد این تعریف:

1-به دلیل پرهیز از بازشماری، از کالاهای نهایی در مقابل کالاهای واسطه ای استفاده شده.چون ارزش کالاهای واسطه ای در کالاهای نهایی وجود دارد و نباید مجدداً در محاسبات وارد شود.

2-بعد از کلمه –تولید-از کلمه –ناخالص- استفاده شده،به این دلیل که بخشی از درآمد و تولیدات هر کشور صرف جبران استهلاک سرمایه و ماشین آلات می شود و اگر بخواهیم تولید خالص را داشته باشیم باید استهلاک را از تولید ناخالص کم کنیم.

3-مفهوم مرتبط دیگری با این مفهوم وجود دارد به نام –تولید ناخالص ملی- که تفاوت آن در این است که در محاسبه تولید ناخالص ملی،کل تولیدات صرفاً ایرانیان را لحاظ میکنند. یعنی تولید بیگانگان در درون سرزمین ایران را از محاسبه حذف و تولید ایرانیان در سرزمین های دیگر را در محاسبه وارد می کنند.

 

شاخصی برای سنجش وضعیت پیشرفت یک کشور:  رشد اقتصادی

که از محاسبه نرخ تغییرات تولید ناخالص ملی محاسبه می شود.

داستانی کوتاه از روند رشد اقتصادی ایران:

بررسی نمودار رشد اقتصادی ایران نشان می دهد که در دهه چهل عملکرد ممتازی داشته و رشد اقتصادی بین 10 تا 20 درصد را تجربه کرده است.این رونق مستمر، زمینه بهبود و ارتقای موقعیت اقتصادی ایران فراهم آورد. نکته جالب توجه آنست که از سال 1353 که درآمد نفت در ایران همزمان با جنگ اعراب و اسرائیل شدیداً افزایش یافت، پس از یک دوره رونق موقت، نرخ رشد اقتصادی ایران کاهش یافت و این افت تا زمان انقلاب و چندسال بعد از آن تداوم پیدا کرد.

رشد اقتصادی ایران از سال1365 منفی می شود و تاسال 1367ادامه می یابد که شاید یکی از انگیزه های آتش بس جنگ هم این نکته باشد.

با شروع دوران بازسازی، ایران نرخ رشد بالاتر از 10درصد را تجربه می کند که به دلیل استفاده از ظرفیت های خالی و بازدهی بالای سرمایه گذاری های صورت گرفته محقق شد اما تداوم نیافت.از سالهای 72 و 73 با وقوع بحران ارزی وارد رکود شده و تا سال 80ادامه می یابد.از سال 80 همزمان با افزایش قیمت نفت و انجام اصلاحات ساختاری،مجدداً به دوره رونق وارد شد اما به رغم درآمد بالای نفت باز هم رشد اقتصادی از سال 86 دچار کاهش شد و این کاهش ادامه یافت و نهایتاً به دوره تشدید تحریم ها منتهی شد.

 

 

شاخصی برای سنجش رفاه و توسعه:

رفاه و توسعه مفاهیمی مبهم و کیفی هستند که ممکن است محل مناقشه باشند و با اینکه –درآمد سرانه-مفهومی خاص تر است،اما در عوض معنای روشن تری دارد و میتواند تا حدی راهگشای این سنجش باشد.

درآمد سرانه برابر است با کل درآمد ملی تقسیم بر جمعیت کشور.

این مفهوم تا اندازه ای گویای رفاه و امکاناتی است که مردم یک کشور از آن بهره مندند طوری که با مشاهده تفاوت درآمد سرانه دو کشور می توان دریافت که جریان مهاجرت از کدام سمت به کدام سمت است.

به عنوان مثال فرض کنید که درآمد سرانه کشور الف 48000دلار و کشور ب 7000دلار در سال است.آیا این به معنای آنست که بهره مندی یک فرد معمولی در کشور الف 7برابر یک فرد متوسط در کشور ب است؟

خیر.این مقایسه باید با لحاظ کردن قدرت خرید در هر دو کشور الف و ب انجام گیرد. به عبارتی برای مقایسه رفاه مردم در دو کشور-شاخص درآمد سرانه بر اساس قدرت خرید- شاخص معنادارتری است.

مقایسه ای از درآمد سرانه و درآمد سرانه بر اسا قدرت خرید در چند کشور در سال2012:

درآمد سرانه (به دلار) :  قطر :98.682  / سوئیس: 85.794  /عربستان:21.262  /ایران: 6977

درآمد سرانه بر اساس قدرت خرید (به دلار): قطر :103.900  / سوئیس:46.200  /عربستان: 31.800  /ایران:   13.300

 

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت اول

معرفی کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

خلاصه کتاب اقتصاد برای همه-قسمت دوم

۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۳۹
سامان عزیزی