روزگار تلختر از زهر
سلام میرزاآقا
حالت چطور است؟ زندهای؟ سؤالم احوالپرسی ساده یا فقط از روی ادب و نزاکت نیست. واقعا زندهای؟ با این اوضاع اقتصادی میتوانی زنده بمانی؟ روزگارت چطور میگذرد؟
میرزا آقا، سال 96 دل خیلیها برای تو سوخت. در آن عکس، در صورتت اندوه خاصی نشسته بود که بر هر آدمی واقعا اثر میکرد. اشک، هراس، امید، بیم. همه اینها در صورت رنجکشیدهات احساس می شد. یادت هست عکسی را در دست گرفته بودی؟ امیدوار بودی که زندگیمان بهتر میشود. نه؟ آن روزها خط و خطوط صورتهای ما کمتر از تو بود. شغلی ثابت داشتیم و با درآمدش زندگیمان به هر حال پیش میرفت. آن زمان به ما میگفتند طبقه متوسط. حالا صورت ما مانند صورت آن روزهای تو شده با این فرق که دل هیچ کس برای ما نمی سوزد شاید چون همه مثل هم شده ایم. نمی دانم چه هستیم ولی اطمینان دارم که دیگر جزو طبقه متوسط نیستیم. برای همین حال تو را پرسیدم. تو الأن جزو کدام طبقه هستی؟ اصلا جزو طبقهای به حساب میآیی؟ ما همه میرزاآقا شده ایم تو حالا چه شدی پدرجان؟ از خودت خبر بده.
قربانت
پی نوشت: نقل از کانال تلگرامی(@fardinalikhah) دکتر فردین علیخواه(جامعه شناس)