زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات
يكشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۳۹ ب.ظ

چرا از تجربه کسب و کار، کمتر می نویسم؟

دلیل نوشتن این مطلب: یکی از دوستان متممی عزیزم پیغام داده بود که چرا کمتر در مورد تجربه هایم در حوزه کسب و کار می نویسم و دستور داده بود که حجم این مطالب را در وبلاگم افزایش دهم. این پست از جنس حرفهای نسبتاً شخصی ست که برای این دوست عزیزم می نویسم(و البته از قبل هم تصمیم داشتم بعضی حرفهایم را در این مورد اینجا بنویسم).این نکته را از آن جهت عرض کردم که همین ابتدا بتوانید برای ادامه دادن یا ندادن این پست تصمیم بگیرید.

 

پیش نوشت نامربوط: راستش را بخواهید نزدیک به یکماه می شود که چندان حوصله و رغبتی برای نوشتن در وبلاگ ندارم. طی این یکماه چند موضوع داشتم که می خواستم در موردشان بنویسم ولی هر کاری کردم نوشتنم نیامد!

بجز تلگرام که به خاطر یکسری امورات کاری و برخی ارتباطات ضروری، گاهی از آن استفاده می کنم، تقریباً همه ی شبکه های اجتماعی(از فیسبوک و اینستاگرام و توئیتر و الباقی) را مدتهاست که ترک کرده ام(البته بدون استفاده از راهکارهای محیّر العقول برای ترک!).تنها جایی که به آن دلخوش بودم فضای وبلاگ ها بود که مدتی است نفس کشیدن در این فضا هم برایم سختتر شده است و بجز چند وبلاگ معدود، وبلاگ خوانی را هم کنار گذاشته ام.دلایل زیادی دارد که قصد گفتنشان را ندارم.گاهی هم فکر می کنم شاید بخاطر حساسیت بیش از حد من است.نمی دانم.

به هر حال گفتم دلیل کم سو شدن اینجا را هم گفته باشم.

امیدوارم این بیماری ام زودتر بهبود پیدا کند تا به همان دلایلی که وبلاگ نویسی را بخاطرشان آغاز کردم، تمرینات نوشتنم را ادامه دهم.

 

دلایل کم نوشتن در حوزه ی کسب و کار:

اصلی ترین دلیلم این است که خودم را معلم و مدرس این حوزه نمی دانم. این دلیلم را از سه زاویه می توانم توضیح دهم:

اول- دانشم در حوزه کسب و کار، دانش جامعی نیست. فکر می کنم لازمه معلمی(یا حداقل حرف زدن و توصیه کردن) در این حوزه، دانش نسبتاً جامع(لطفاً به واژه "نسبتاً" توجه فرمائید) در فیلد های مختلف سواد کسب و کار است. درست است که به اقتضای کسب و کارمان در این زمینه مطالعه داشته ام و دارم ولی به نظرم تا رسیدن به سطح "نسبتاً جامع" فاصله ی زیادی دارم که همین فاصله مانع از نوشتن و زبان درازی ام می شود.

دوم- بحث جنس و اندازه ی تجربیات است. در حوزه کسب و کار تجربه نسبتاً کوتاه پانزده ساله ای دارم که گاهاً می تواند برای کسی مفید باشد(آنهم در شرایط خاصی).اگر حق صحبت کردن در مورد کسب و کار در فضایی مانند وبلاگ(یا هر رسانه ای) را یک بازه ی صد سانتی متری در نظر بگیریم، شاید بتوانم این حق را به خودم بدهم که به اندازه ی ده سانتی متر زبانم را دراز کنم.حالا نمی دانم از ده سانتی متر گذشته ام یا نه:)

سوم- هنر انتقال است. حتی اگر دو مورد دیگر را داشتم ،هنر انتقال آنها به کل مقوله ی جداگانه ای بود. فکر می کنم آنقدر که لازم باشد در زمینه کسب و کار، از این هنر بهره نبرده ام.

همینجا هم بد نیست که نظر شخصی غیر قابل اتکایم را در مورد این سه مقوله بگویم. من (در حوزه کسب و کار) برای کسی که مورد اول را داشته باشد ولی در مورد دوم تجربه ای نداشته باشد(و لو نا موفق)، حق حرف زدن قائل نیستم.

*

اما از این دلیل که بگذریم، شاید دلیل بزرگ دیگر این باشد که دغدغه ی کسب و کار را، نزدیک به دو سال است که از اولویت دغدغه هایم خارج کرده ام. اگر بخواهم بی پرده برایت بگویم که چرا این مورد را از لیست اولویت هایم به عقب رانده ام شاید اشاره به این موضوع که من برنامه های زندگی ام را برای تا پنجاه سالگی هدفگذاری کرده ام کافی باشد. منظور از این هدفگذاری این نیست که بخواهم در پنجاه سالگی بمیرم(البته اگر تا آن موقع هم زنده باشم)،اما با توجه به جمیع عواملی که در زندگی من دخیلند(که ممکن است در زندگی شخص دیگری کاملاً بی معنا باشند)، ترجیح داده ام و می دهم که روی همین چشم انداز بمانم.

مطمئناً تائید می کنی که اگر چیزی دغدغه ات نباشد نوشتن در موردش سخت و سخت تر می شود.

*

 دنیای کسب و کارها در اغلب موارد، دارد به سمت دنیای دیجیتال می رود. هر چند بسیاری از اصول بنیادی کسب و کار در هر نوع کسب و کاری ثابت هستند اما کسب و کار دیجیتال هم اقتضائات خودش را دارد که من دانش و تجربه ای در موردش ندارم(هر چند که علاقه مند هستم).

از طرفی ، مد این روزها ،صحبت کردن از استارت آپها و کسب و کار های دیجیتال است و صحبت در فضایی غیر از این فضا، معمولاً جذابیتی برای خوانندگان ندارد(راستش را بخواهی برای خودم هم چندان جذابیتی ندارد!). البته غیر از مد روز بودن این مسئله، واقعیت مهمی هم وجود دارد و آن اینکه احتمالاً بسیاری از آموخته های امروز و دیروز، چندان به درد فردای کسب و کارها نخورد.حتی غیر از اینکه به دردشان نخورد شاید مضر هم باشد چون فضای کسب و کار های آینده، ممکن است بسیار متفاوت از امروز باشد.

*

دلیل دیگرم وجود جایی مثل متمم است.

برایم زیاد پیش آمده که خواسته باشم در برخی حوزه های کسب و کار چیزی بنویسم اما وقتی درس های متمم را در این حوزه ها به یاد آورده ام از نوشتن منصرف شده ام. به قول جناب مولانا، "چون که صد آید،نود هم پیش ماست"(و در مورد من، چون که صد آید ده هم پیش ماست). مثلاً خواسته ام در مورد کار تیمی بنویسم، به درس های متمم در این زمینه فکر کرده ام و دیده ام حرفم یا تکراری است(با وجود درست بودنش از نظر خودم) یا ناقص است(در کنار جامعیت درس های کار تیمی) و چندین و چند نمونه دیگر مثل این.

خواندن مطلب من در این زمینه توسط یک مخاطب، مثل این می ماند که کسی به جای نوشیدن آب از سرچشمه(با وجود دسترسی آسان به آن) برود و آبهای گل آلود پائین دست را بنوشد. متمم از نظرم سرچشمه نیست ولی فکر می کنم براحتی می توانم تعبیر "دریچه ای به سرچشمه ها" را حداقل در حوزه کسب و کار، برایش به کار ببرم.دریچه ای به منابع بسیار زیادی در حوزه کسب و کار که اگر بیشتر از عصاره های متمم از این منابع، نیاز دارم ،می توانم سراغشان بروم و نیازی به نوشیدن از آبهای گل آلود پائین دست نداشته باشم.

گاهی از برخی دوستانم در عجب می مانم که چرا یک تکه از یک درس متمم را بر می دارند و با آن شروع به دوره و کلاس و وبسایت و غیره می کنند(با وجود اینکه می توانند جامعتر از آنرا که در دسترس همه است معرفی کنند. البته این موضوع را صرفاً در برخی حوزه های کسب و کار می گویم و نه همه ی سرفصل های متمم). تعجبم وقتی بیشتر و بیشتر می شود که متوجه می شوم برخی دوستان متممی هم در این دوره ها و کلاس ها و آموزش ها و غیره متقاضی هستند!. به هر حال بگذریم.این مسئله به من ربطی ندارد.

*

اگر همه این توضیحات را بپذیریم می توانیم وارد مرحله ی بعدی شویم که چیزی نیست جز بیان تجربه ها و آموخته های شخصی در حوزه کسب و کار.

فکر می کنم مفید ترین کاری که از کسانی که تجربه ای در کسب و کار دارند بر می آید، بیان تجربیات شخصی با لحاظ کردن برخی از مواردی که بالاتر اشاره کردم باشد. در واقع چیزی شبیه تعریف کردن خاطره. در تعریف کردن خاطره، هم تعریف کننده و هم شنونده می دانند که با یک تجربه شخصی مواجهند که در بستر و شرایط خاصی شکل گرفته است و غالباً با خطاهای حافظه و سوگیری های ذهنی آغشته است. این فرض باعث می شود که هر دو طرف نگاهی واقع بینانه تر و احتمالاً مفیدتر به بیان این تجربیات داشته باشند.

از طرفی حجم این نوع تجربیات،چه در کتابها وچه در فضای وب،آنقدر زیاد شده که به نظرم بهترین کار فیلتر کردن هوشمندانه این دست ورودی ها به مغزمان است.

 

اما در مورد بیان تجربه های مختصر خودم، تا جایی که در وسعم بوده(و مطمئناً کم و کاستی زیادی داشته و دارد) تلاش کرده ام.در این وبلاگ،کم و بیش مطالبی نوشته ام که از جنس تجربه شخصی در کسب و کار هستند. بیشتر از اینها را در کامنت هایم در متمم نوشته ام.بیشتر از هفتصد کامنت در متمم ثبت کرده ام که شاید حجم کامت هایی که از جنس بیان تجربه شخصی باشند نزدیک به نصف کل کامنت هایم برسد. اینطور نبوده که اگر حرفی داشته ام آنرا در متمم نگفته باشم و برای نوشتن در وبلاگم نگهش داشته باشم! چون فکر می کنم بهترین جا برای بیان تجربیات هر کدام از ما در حوزه کسب و کار زیر درس های متمم است(البته این صرفاً نظر و سلیقه ی شخصی من است و شاید با کمی جابجایی اولویت ها و اهداف هر کسی، رفتاری متفاوت به عنوان خروجی ببینیم).درس های متمم در حوزه کسب و کار،جامعیت نسبتاً خوبی دارند و در کنار این جامعیت، بیان تجربه های شخصی افراد می توانند کمک کننده تر از هر جای دیگری باشد. قطعاً در یک حوزه خاص، یادگیری کریستالی بهتر از یادگیری جزیره ای است. وقتی من در وبلاگم جزیره ی بسیار کوچکی از یک قاره بزرگ را به کسی نشان می دهم(مثلاً بحثی بسیار کوچک و جزئی در استراتژی،در مقابل بحث های کلان و جامع حوزه تفکر استراتژیک یا برنامه ریزی استراتژیک)، احتمال اینکه او را از تصویر کلی(که برای هر فعال کسب و کاری ضروری است) دور کنم بالاست.

 

در زمینه بیان تجربیات شخصی کسب و کاری در وبلاگم، خارج از توضیح بالا، اگر قصوری باقی بماند متوجه من است. قبلتر گفتم که این موضوع از اولویت دغدغه هایم خارج شده است ولی راستش را بخواهی یک موضوع دیگر هم هست: برخی اوقات نمی دانم از چه چیزی در حوزه کسب و کار صحبت کنم بهتر است(منظورم همان تجربه ها و خاطره هاست). شاید برای حل این مسئله سوال و دغدغه مستقیم دوستی مثل تو راهگشا باشد. بعد از فهمیدن مسئله تو چند حالت پیش می آید: یا در مورد آن موضوع خاص به کل تعطیلم که نتیجه مشخص است. یا چیزهایی ممکن است بدانم.این دانسته های اندک هم می توانند به صورت معرفی منابعی که می شناسم یا معرفی درسهایی از متمم یا برخی خاطره گویی ها بروز پیدا کنند که شاید کمک کننده باشند و شاید هم نه. این قسمت همان چیزی است که هم جزو دغدغه ها و اولویت هایم هست و هم با کمال میل انجامش می دهم.

 

۹۷/۰۸/۲۰
سامان عزیزی

نظرات  (۱)

۲۰ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۵ محمدرضا زمانی
سلام سامان عزیز
این سوال تو ذهن من هم بود که چرا از کسب‌وکار چندان نمی‌نویسی. از خوندن جواب و نگرشت، «یاد گرفتم». خواستم تشکر کنم ازت.
این نقل قول از پورتر رو با اجازه‌ات اینجا یادآوری می‌کنم که کامنتم صرفا تشکر نباشه. «اساس استراتژی این است که انتخاب کنیم چه کارهایی را نباید بکنیم».
پاسخ:
نظر لطف توه محمد رضا عزیز.
ممنون از کامنتت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی