زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات
جمعه, ۸ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۱ ب.ظ

شکستِ موفقیت

پیش نوشت: این روزها تب فوتبال و جام جهانی همه گیر شده است و همه، از فوتبالی و غیر فوتبالی،مستقیم و غیر مستقیم جام جهانی را بهانه ی به میان کشیدن برخی حرفها و تحلیل هایشان می کنند حتی نتانیاهوی منفور و نادرست!.

انصافاً از فوتبال می شود چیزهای زیادی آموخت و این روزها هم برخی از نوشته ها که تم فوتبالی داشته اند به نظرم خیلی مفید و آموزنده بوده اند.

مثال ها و استعاره های فوتبالی همیشه مورد علاقه ام بوده اند و در دوره ای آنقدر از آنها استفاده می کردم که در شرکتمان فکر می کردند به اندازه فردوسی پور خوره فوتبالم!. هفت سالی می شود که بجز بازی های بارسلونا تقریباً فوتبال دیدن را کنار گذاشته بودم ولی از شما چه پنهان که امسال از شروع جام جهانی تا الان، تقریباً هشتاد درصد بازی های مرحله گروهی را تماشا کرده ام.خیلی هم لذت برده ام:)

 

 

همانطور که عرض کردم چیزهای زیادی از این دوره جام جهانی را می توان دستاویزی برای بحث های مختلف کرد. من هم در جهت عقب نماندن از قافله تصمیم گرفتم چند خطی بنویسم:)

چند روز پیش زیر درس معرفی کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز در متمم، جمله ای از کتاب را نقل کردم:

هیچ چیز مثل موفقیت شکست نمی خورد.

 

 احتمالاً خبردار هستید که تیم آلمان در مرحله ی گروهی رقابت های جام جهانی در گروهش چهارم شد و حذف شد.(البته کمی زود حذف شد.دوست داشتم به برزیل می خورد تا نیمار انتقام جام قبلی را از آنها بگیرد.حیف شد:)

بعد از بازی اول آلمان(با مکزیک) و قبل تر از آن هم که لیست بازیکنانی که یوآخیم لوو تصمیم داشت برای جام جهانی همراهش بیاورد معلوم شد، پیش بینی کردم که آلمان در این دوره موفق نخواهد بود(البته برای این ادعا و پیش بینی ام،چند شاهد هم دارم! که یک وقت فکر بد نکنید.گربه ای هم در کار نبود).

به نظرم میرسد که این روند و اتفاق نهایی آن(یعنی حذف آلمان)، می تواند مصداق بسیار مناسبی برای جمله ی بالا باشد.

یوآخیم لوو با این بازیکنان(بجز تعداد بسیار کمی که جدید بودند) و استراتژی و برنامه های مشابهی، توانست قهرمان جام قبلی باشد.

در این دوره، تقریباً با همان استراتژی به جام آمد.یعنی با تکیه بر همان موفقیت قبلی.

در دنیای رقابتی فوتبال امروز، استراتژی های مربیان، سبک بازی تیم، ویژگی ها و مهارت های بازیکنان و بسیاری چیزهای دیگر زیر ذره بین است و داده ها و اطلاعات بسیار زیادی در مورد تیم ها استخراج می شود. تکرار موفقیت در این شرایط مستلزم این است که مواظب باشیم همان موفقیت باعث شکستمان نشود.

در واقع تکرار فرآیند یک موفقیت، در بستر و شرایط متفاوت، خودش می تواند یکی از دلایل شکست خوردن باشد.

 

شما مصداق هایی در زندگی شخصی خودتان سراغ دارید که تکرار فرآیند یک موفقیت در بستر و شرایط متفاوت، باعث شکست تان شده باشد؟

 

نظرات  (۲)

۰۹ تیر ۹۷ ، ۱۰:۲۶ حمید طهماسبی
سلام سامان جان
چیزی که من بر آن باور دارم این هست که هر کس باید قالب و الگوی موفقیتی که به تنش بشیند را پیدا کند (تا اینجا با صحبت های شما نامربوط بود) و جمله ای که همیشه می گویم این است که 
نگذاریم نقطه قوت ما نقطه ضعفمان شود
استراتژی که امروز بسیار مناسب بود، معلوم نیست برای فردا هم به کار بیاید.
خاطره خیلی بی ربط: پدرم تعریف می کرد در زمان جوانیش در محله ایشان بحث شده بود. می گفتند: یک نفر از یک سمت دعوا شخصی بود که حدودا قدش یک متر و 60 سانتی متر بود
یکدفعه با صدای بلند داد زد خطاب به یکی از طرف های رو به روی دعوا: من اندازه هیکلت فلفل می خورم
با یک جدیت و نگاه خیلی خشنی
همان موقع دعوا به پایان رسید و تمام شد
یک نفر از این ماجرا را دید و در زمان دیگر در بحث و دعوای دیگر همین جمله را گفته بود، تا خورده بود زده بودنش.

نمی دونم چرا ولی بی دلیل یاد این داستان هم افتادم.
پاسخ:
سلام حمید جان
راستشو بخوای گاهی فکر می کنم که هیچچیزی که به دنیای انسانها مربوط باشه نمی تونه مطلق باشه.
با قسمت اول کامنتت هم موافقم که هر کس باید بسته به استعداد هاش،مهارتها و ویژگی هاش الگویابی کنه و مسیرش رو جلو بره.

می دونی وقتی که بستر خیلی متفاوت باشه همه ما تا حدی تشخیص میدیم که فرمولی که قبلاً موفقمون کرده ممکنه اینجا جواب نده ولی مسئله اصلی اینه که بعضی وقتها به اشتباه فکر میکنیم بستر مشابهه و همون مسیر قبلی رو میریم.
مصداقهای نسبتاً زیادی توی کار رو زندگی خودم برای اون جمله دارم.شاید یکی از واضح ترین هاش در استراتژی ها و رفتار مون با مشتریانه. فرض کن بازارت رو بخش بندی(همون سگمنتیشن) کردی و روش موفقی که روی دسته ای از مشتریان جواب داده رو بخوای روی همه ی بخش های بازارت پیاده کنی. خودت بهتر از من میدونی که ممکنه چه اتفاقی بیفته.
مثال های مذاکره ایش که خیلی بیشترن و با کمی خیالپردازی میشه خیلی هاشو حدس زد.

اینه که فکر می کنم توجه نکردن و اهمیت ندادن به این قضیه، حاصلی جز اینکه تا جایی که میخوریم بزننمون نداره(یعنی همون نتیجه داستان تو:)

۱۲ تیر ۹۷ ، ۲۲:۴۴ امین جباری
سلام سامان جان
امیدوارم که حالت خوب باشه. 
خیلی وقت بود که بی سر و صدا میومدم و میرفتم این نوشتت رو بهونه ای کردم که یه سلام و احوال پرسی ای هم کرده باشم

یادمه یه بار می خواستم درباره این بنویسم که چرا مربی های موفق معمولا تو سال دوم مربی گریشون به موفقیت نمی رسن. مضمونش هم همین مطلبی بود که تو نوشتی ولی به این خوبی در نمیومد(D:)

مصداق این مطلب رو خیلی جاها دیدم.
کسایی که یه نسخه  رو برای همه چیز می پیچند وسعی میکنند تو هر جایی همین نسخه رو عملی کنند و به همه هم همون نسخه رو پیشنهاد می دن.

حتی فکر کنم حرفی که پیتر دراکر میزنه که گذشته چراغ راه آینده نیست، از جنبه دیگه ای به این موضوع اشاره داره که هر راهی که قبلا موفق بوده امروز الزاما قرار نیست ما رو موفق کنه.حتی اگر دیگران رو موفق کرده باشه 

حتی اگر کسب رضایت رو هدفی بدونیم که قصد رسیدن به اون رو داریم، انجام تفریحات و کارهای گذشته، نمی تونه الزاما ما رو باز هم خوشحال کنه و به همون رضایت برسونه

از جنبه دیگه میشه کاری که یواخیم لو کرده رو از جنس ترس کنار گذاشتن راهکار موفق در نظر گرفت. 
ممکن بود یواخیم لو به این نتیجه رسیده باشه که راه قبلی این بار ممکنه جواب نده ولی کنار گذاشتن راهی که جواب داده، یک تصمیم پرریسکه.

یواخیم لو اگر میومد و شالوده تیم رو خیلی جوان می کرد احتمالا اگر همین نتایج را به دست می آورد به شدت تحت فشار قرار می گرفت. جامعه نمی تونه این رو بپذیره که یک نفر راهی رو که جواب داده رو کنار بگذاره. 

خیلی از ما هم به خاطر همین پله های تحصیل رو تا تهش ادامه میدیم. چون این راه قبلا جواب داده و اگر امروز برای ما جواب نده، مردم از ما گله نمی کنند، میرن یقه دولت رو مییگیرن که چرا برای افراد تحصیل کرده و فهیمی که پرورش داده، شغل ایجاد نمیکه. کسی به ما نمیگه بی عرضه. 

در کل ریسک کنار گذاشتن راهکاری که جواب داده، خیلی سنگین ارزیابی میشه و خیلی ها حاضر نیستند اون رو بپذیرند. 
به خاطر همین هم میبینیم که کمتر مربی ای توی یه تیم چند سال دووم بیاره. افرادی مثل آرسن ونگر یا فرگوسن رو کمتر داریم. 

وقتی تیم عوض میشه هم نسخه قبلی ممکنه اینجا هم جواب بده و هم اینکه ایجاد تغییرات رادیکال در سیک و شیوه مربی گری هم ریسک کمتری داره. 

پاسخ:
سلام امین جان.
ممنونم از لطف و توجه ات.خدا رو شکر.بد نیستم.خوب هم نیستم!. امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشی.

همین کامنتت نشون میده که اگه اون مطلب رو می نوشتی خیلی پر مغز تر از این مطلب من میشد.
فکر می کنم حداقل دو تا نکته ی مهم از حرفهای تو یاد گرفتم.
اول اینکه ارتباط مفهومی این مسئله با حرفی که پیتر دراکر گفته.
دوم اینکه سطح رضایت هم میتونه مصداقی از همین مفهوم باشه.که واقعاً همینطوره که میگی.خیلی وقتها تکرار کارهایی که رضایت ما رو بالاتر میبرده نمی تونه در آینده هم همین تاثیر رو بگذاره.
بزار مثالی از زندگی خودم در تائید این حرفت بزنم.توی سال های گذشته اینکه بتونم یک کسب و کار بسازم و تعدادی آدم رو که مستعد هستن دور خودم جمع کنم و در نهایت با هم یک کسب و کار موفق درست کنیم واقعاً روی سطح رضایت من تاثیر مثبت گذاشته. در برهه ای و توی یک مسیر دیگه می خواستم همین پروسه رو مجدداً تکرار کنم. مسیر موفقیتش هم تا حد زیادی مهیا بود ولی هرچی فکر می کردم میدیدم که با وجود اینکه هنوز هم هدف ارزشمندی برام بود اما انگار اون رضایتمندی ای که من ازش انتظار داشتم رو نمی تونست تامین کنه. به قول خودت این قضیه حتی توی تفریحات رضایتبخش ما هم صادقه.

و در آخر هم به نظرم ریشه یابی خوبی از مسئله کردی.به نظر من هم یکی از دلایلی که ما تصمیم می گیریم مسیرهای موفق گذشته رو تکرار کنیم، ترس هست.ترس از ابهام پیش رو. ترس از شکست در مسیرهای نا آزموده. غافل از اینکه بستر زندگی ما دائماً در حال تغییره و باید راهکار های ما هم متناسب با بستر پیش رو در حال تغییر و بهبود باشن.

در دنیای مربی گری و فوتبال هم، کمتر باشگاه یا فدراسیونی هست که حاضر باشه هزینه ی آزمودن راه های تازه رو برای یک مربی بپردازه. هر چند که فکر می کنم همین هزینه رو بالاخره میده ولی به جای یک مربی برای چندین مربی پرداختش میکنه!. فرگوسن و ونگر نمونه های خوبی هستن که توی کامنتت آوردیشون. نمونه هایی که برخلاف عرف رایج باشگاه داری، بهشون این فرصت داده شد که برای آزمودن هزینه کنن. طبیعتاً لیاقتش رو هم داشتن.

پی نوشت: ببخش که کامنتت رو دیر تائید کردم.دیشب خوندمش ولی حیفم اومد چند بار دیگه نخونمش و نکته های کامنتت رو دوباره نویسی نکنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی