زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب ایران بین دو انقلاب» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۲۴ ب.ظ

دوست ندارین جمع کنین برین!

این جمله را که " برای فهم بهتر روند ها و اتفاقات و وضعیت امروز هر قوم و ملتی بهتر است تاریخ آن قوم و ملت را بخوانیم" زیاد خوانده و شنیده ایم.

ضمن اینکه ایرادات متعددی می توان به تاریخ نگاری و خطاهای مختلفی که در روایت تاریخ رخ می دهند وارد کرد، فکر می کنم نمی شود به طور مطلق درستیِ این جمله را زیر سوال برد.

در کنار این بحث ها و صحبت ها در این زمینه، چیزی که امروز تا حد زیادی فکر می کنم درست و قابل اتکاست این است که قطعاً مطالعه تاریخ هر ملتی در فهم الگو ها و روندها و اتفاقات، مفید و موثر است ولی احتمالاً مطالعه ی دقیق ترِ تاریخ معاصر آن ملت، فهمِ دقیق تر و عمیق تری در درک الگو های رفتاری و روند ها و اتفاقات به ما می دهد.

بنابراین فکر می کنم اگر فرصت مطالعه ی تاریخ دو هزار ساله را نداریم، مفید ترین و عاقلانه ترین کار این است که تاریخ دویست ساله را مطالعه کنیم.

 

به هر حال نیامده بودم که این حرفها را بزنم. می خواستم اتفاق جالبی را که یکی دو سال پیش از انقلاب مشروطه افتاده برایتان روایت کنم.

بنا به گفته محققان تاریخ ایران، ما تا قبل از سال های 1250 (به صورت حدودی!) چیزی به نام طبقه ی متوسط شهری یا گروه های همبسته صنفی و تشکل های مدرن تری از این دست در سطح جامعه نداشته ایم. هر پیوند و همبستگی ای که بوده از این جنس نبوده و بیشتر قومی و قبیله ای و مذهبی و عشیره ای بوده است.

در یکی دو سالِ قبل از پیروزی مشروطه خواهان ایران، چند اعتراض و شورش و بست نشینی رخ می هد.یکی از این اعتراضات چند ماه قبل از پیروزی و در تهران اتفاق می افتد . در زمانی که قیمت اقلام مختلف غذایی چند برابر شده بود، درآمدهای گمرکی دولت افت شدیدی کرده و دولت از راه های مختلفی مشغول جبران کسری خزانه است(مثلاً در عرض سه ماه قیمت قند و شکر 33 درصد و گندم 90 درصد، در تهران و تبریز و رشت و مشهد بالا می رود).

در چنین شرایطی بوده که:

" حاکم تهران می کوشید با به فلک بستن دو تن از تجار سرشناسِ شکر قیمت شکر را پائین بیاورد. یکی از این افراد، تاجر هفتاد و نه ساله ی بسیار محترمی بود که هزینه ی تعمیر بازار مرکزی و احداث سه مسجد را در تهران پرداخت کرده بود. وی معتقد بود که دلیل افزایش قیمت ها نه احتکار بلکه اغتشاشات روسیه است. بر اساس گفته ی یکی از شاهدان عینی، خبر فلک بستنِ تجار مثل برق در سراسر بازار پیچید.(British Minister,"Annual Report For 1905".F.O.371/persia).

مغازه ها و کارگاه ها بسته شد. جمعیت در مسجد بازار گرد آمدند و دو هزار تن از تجار و طلاب به رهبری طباطبایی و بهبهانی در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند. این گروه از همانجا چهار خواسته ی اصلی خود را به دولت اعلام کردند: برکناری حاکم تهران، عزل نوز، اجرای شریعت و تاسیس عدالتخانه.(مسیو نوز همان ژوزف نوز بلژیکی است که در زمان مظفرالدین شاه وزارت گمرکات ایران را در اختیار داشت-توضیح داخل پرانتز از بنده ست).

معترضان، موضوع تاسیس عدالتخانه را مبهم گذاشتند تا در مذاکرات بعدی دستشان باز باشد. دولت، با چنین نهادهایی به دلیل اینکه همه ی شئونات و امتیازات را-حتی میان شاهزادگان و بقالان معمولی-از بین می برد، مخالفت ورزید و به معترضان اعلام کرد که اگر ایران را دوست ندارند می توانند به آلمانِ دموکراتیک بروند.(مهدی،ملکزاده،تاریخ، جلد دوم، ص 104)

دولت پس از یک ماه تلاش ناموفق برای در هم شکستنِ اعتصاب عمومی تهران، سرانجام تسلیم شد. معترضانِ پیروز در بازگشت به شهر با استقبال جمعیت پرشماری که فریاد  "زنده باد ملت ایران" سر داده بودند روبرو شدند. ناظم الاسلام کرمانی در خاطرات خود می نویسد که عبارت "ملت ایران" تا آن هنگام هرگز در خیابان های تهران شنیده نشده بود."

 

پی نوشت: عبارت داخل گیومه را از کتاب "ایران بین دو انقلاب" نوشته ی یرواند آبراهامیان با ترجمه ی احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی از نشر نی نقل کردم.

 

۲ نظر ۲۴ مرداد ۰۱ ، ۱۳:۲۴
سامان عزیزی