زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

سال های طولانی ای فکر می کردم که در یادگرفتن از تجربه ی دیگران، بهترین گزینه، یادگیری از موفق هاست.

و چندین سال است که به این نتیجه رسیده ام که در این باورِ سابقم، دچار خطاهای زیادی بوده ام.

هنوز هم فکر می کنم که استفاده از تجربه ی موفق ها می تواند کمک کننده و آموزنده باشد به شرطی که با تحلیل جامعِ جوانبِ مختلفی که قابل بررسی و تحلیل از طرف ما باشند همراه باشد.

اما در کنار این گزینه، گزینه ی دیگری هم هست که معمولاً از چشم ما دور می ماند و آن یاد گرفتن از تجربه ی شکست خورده هاست. درست است که این مدل از یادگیری هم، مانند یادگیری از موفق ها، می تواند آغشته به خطاهای مختلف باشد اما به نظرم در مواردی، این احتمال وجود دارد که چندین و چند برابرِ یادگیری از موفق ها، نکات آموختنی و اساسی برای طی کردن مسیر به ما هدیه دهد.

 

احتمالاً همه ما داستان موفقیت و سپس شکست نوکیا را از زبان افراد مختلف و در کتاب ها و مقالات گوناگون شنیده و خوانده ایم، اما ریستو سیلاسما(Risto Siilasmaa)، که از سال 2008 به سمت رئیس هیئت مدیره نوکیا رسید از زاویه ی دیگری به این شکست نگاه می کند.

نکاتی که سیلاسما در مصاحبه اش به آنها اشاره می کند، با توجه به اینکه از بررسی فرآیند ها و شیوه های تصمیم گیریِ داخلی شرکت نوکیا نشئت می گیرند، می توانند بسیار مهم و قابل تامل باشند.

 او در این مصاحبه به این نکته اشاره می کند که نوکیا تمام فناوری هایی را که شکستش دادند سالها قبل به دست آورده بود. از اپ استور بگیرید تا تکنولوژی دستگاه های لمسی.

سیلاسما عوامل شکست نوکیا را در فناوری ها و تکنولوژی های جدید نمی بیند و به رویه ها و فرآیندهای تصمیم گیری شرکت، به عنوان عوامل کلیدی شکست نگاه می کند.

از میان عوامل مختلفِ شکست، به چهار عامل اشاره می کند که به نظرش، ناشی از موفقیتِ نوکیا بوده اند.

میان نوشت: ربط صد در صدی ندارد ولی شاید بد نباشد که این درس متمم را هم مرور کنیم(پارادوکس ایکاروس- همان چیزی که موفقمان کرده می تواند باعث شکستمان شود)

 

 چهار پیامد زهرآگین موفقیت از نظر سیلاسما به این ترتیب هستند:

1-نشنیدن اخبار بد

2-تمرکز تیم بر چیزهای اشتباه

3-بحث درباره ی موضوعات درست به شیوه های نادرست

4-قانع شدن به یک برنامه و تلاش نکردن برای طراحی برنامه های جایگزین

 

این مصاحبه در روزنامه ی دنیای اقتصاد ترجمه و چاپ شده است و پیشنهاد می کنم برای آگاهی از توضیحات سیلاسما در مورد این چهار پیامد، اصل مقاله را مطالعه نمائید:

ترجمه ی مصاحبه رئیس هیئت مدیره نوکیا در مورد پیامد های منفی موفقیت که می توانند باعث شکست شوند

 

امیدوارم برای شما هم نکات مفیدی برای اداره کسب و کار و طیِ مسیر داشته باشد.

پی نوشت: اگر حوصله داشتین به این مطلب هم یه نگاهی بندازین(چند خط حرف بیخودی در مورد مشورت با آدم های با تجربه)

نظرات  (۲)

سامان اتفاقا من دیروز یک نگاهی به درس پارادوکس ایکاروس انداختم و بعد لینک مقاله ای از هاروارد که داخل درس بود رو خوندم. این مقاله.

اونجا هم یکی از دلایلی که برای شکست شرکتهای موفق اشاره میکنه اینه که اونقدر بر فعالیتی که موفقشون کرده تمرکز میکنن که تغییرات محیط رو نمیبینن. شبیه همین موردی که رئیس هیئت مدیره نوکیا گفته، اینکه به یک برنامه قانع میشن و به برنامه ی جایگزین (که طبیعتا با تغییرات محیطی، مثل تکنولوژی، که اتفاق میفته باید تغییر کنه) فکر نمیکنن.

بعدش دیدم تو این پست رو منتشر کردی و خلاصه اینکه یادگیریمو کریستالی کردی :).

دیروز خیلی گرفتار بودم نشد کامنت بذارم و ازت تقدیر و تشکر کنم، گفتم الان مراتب و مراسم تشکر رو به جا بیارم:)

 

 

 

 

پاسخ:
استدعا می کنم:)

آره مریم موضوع جالب و قابل تاملیه. همه مون هر از گاهی می شنویم که فلان شرکت مطرح نابود شد یا بازارشو از دست داد
و معمولاً میگیم(یا میشنویم) نتونست خودشو با تغییرات تطبیق بده یا کند عمل کرد و الی آخر.
اما نکته ی جالبی که مصاحبه سیلاسما داشت این بود که از درون به موضوع نگاه میکرد.
در واقع داره میگه : چطور شد که این شرکت نتونست خودشو تطبیق بده یا کند بود و الی آخر.
به نظرم این "چطور شد" خیلی مهمه. چون از کلی گویی خارج میشه و وارد رویه ها و فرایندها میشه. که اگه نکاتی برای یادگرفتن باشه به نظرم همینجاها ست.
مثلاً به جای اینکه بگه عامل موفقیتمون بود که باعث شکستمون شد(یا بگه "ایکاروس شدیم:)") داره میگه دقیقاً چه کارهایی داشتیم انجام میدادیم(و چرا)، که اینطور بدبخت شدیم:)
۰۱ مهر ۹۸ ، ۱۸:۲۳ پرویز دارستان

سلام سامان

مطلب بسیار خوبی بود

به برخی مطالب اشاره کرده بود که قبلا برعکس فکر میکردم. مثلا گفته بود که مشکل نوکیا تکنولوژی گوشی های هوشمند نبود بلکه کندی عملکرد ناشی از نقص فرآیندها داخلی در اجرای آن بود.

موضوع تشخیص روندهایی که در آینده محیط بازی و قاعده بازی رو تغییر می دن خیلی مهمه و اتفاقا تشخیصش خیلی سخته. هم تشخیصش سخته و هم سختر اینکه ما چگونه خود را با آن روند همسو کنی. کی و چگونه.

مثلا شما یک آژانس مسافربری دارید و شنیده اید که اپلیکیشن های اینترنتی (مثل اسنپ) قراره در آینده همه گیر بشه. اینکه تشخیص بدیم کی و چگونهه به این سمت بریم. این سوال پیش میاد که من تخصصم این نیست و نمیتونم در دو زمینه متفاوت عمل کنم. 

سوال اینه داشتن تمامی ویژگی های فوق آیا میتونه تضمین بده که ما این روند رو به درستی تشخیص میدیم؟

 

پاسخ:
پرویز جان، همونطور که احتمالاً خودت میدونی،فکر می کنم اینکه در فضای کسب و کار(و بسیاری فضاهای دیگر) دنبال نتایج تضمین شده باشیم، کمی خنده دار و ساده انگارانه ست.
ما اگر دنبال یادگیری و بعد از اون به کار بردن آموخته هامون هستیم، بخاطر این نیست که کسی یا آموخته ای یا فرمولی بیاد و بهمون تضمین بده، بلکه دنبال این هستیم که احتمالِ به خطا رفتن و تکرار خطا هامونو کاهش بدیم.
اون جمله آخرتو اگر من باشم اینطور بازنویسی می کنم: آیا داشتن ویژگی های فوق میتونه احتمالِ اینکه این روندها رو به درستی تشخیص بدیم بالاتر ببره؟
شاید اینجا با توجه به تجربه کسب و کار های بزرگ و کوچک بشه گفت که بله، احتمالش هست.همین.

در مورد تغییر قاعده بازی و مثال آژانس مسافرتی، منم باهات موافقم که تشخیصش سخته و یه سختی دیگه هم که بعدش میاد اینه که چطور باید به استقبال این تغییرات رفت. طبیعتاً عده ای قلع و قمح میشن، عده ای صرفاً سرپا می مونن و عده ای رشد خیلی زیادی میکنن توی این شرایط. اما فکر می کنم اگر کسب و کاری ارزش آفرین باشه و از تجربه ها استفاده کنه، تحلیل کنه و آماده ی تغییر باشه، احتمال اینکه بتونه خودشو حفظ کنه با تکیه بر ارزش آفرینی ها و مزیت هایی که میتونه ایجاد کنه، بالاتر هست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی