زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدیریت تعارض» ثبت شده است

همانطور که در بخش های قبلی این نوشته اشاره شد، خشم حاصل فاصله و اختلاف میان واقعیت موجود و  مطلوب مورد نظر ماست.(که ممکن است ناشی از عوامل مختلفی باشد)

شاید بتوانیم با کمی سهل گیری و دقت کم در تعاریف،بگوئیم که نوعی "تعارض" در به وجود آمدن خشم نقش دارد. بر همین اساس  اگر در مورد تعارض و مدیریت تعارض بیشتر بدانیم ،احتمالاً در مهارت و توانایی ما برای مدیریت خشم مان تاثیر زیادی خواهد داشت.

به عبارت دیگر، سبک رفتاری ما درمواجهه با تعارض، در سبک مواجهه ما با خشم نیز نقش دارد.

در قسمت قبلی از توانایی به تاخیر انداختن خواسته ها و نقش آن در بحث مدیریت خشم صحبت کردیم و در آنجا به این نتیجه رسیدیم که ممکن است حتی بعد از به تاخیر انداختن خشم و سرد شدن مان هم ،هنوز معتقد باشیم که خواسته ی ما درست بوده و به دنبال برآورده کردن نسبی خواسته مان باشیم.

اینجاست که بحث های مربوط به مدیریت تعارض می توانند کمک های موثری به ما بکنند.

در استفاده از این مباحث ،پیش فرض ما این است که چیزی که باعث خشم ما شده، یک موجود جاندار دارای آگاهی است(یعنی انسان!). این موضوع را از آن جهت عرض کردم که ممکن است عامل خشم ما ،شامل چیزهای دیگری هم باشد.مثلاً دیواری که به شدت به آن برخورد کرده ایم.

برگردیم سراغ داستان مدیریت تعارض.

در وب سایت متمم درسی با همین عنوان(مدیریت تعارض) وجود دارد که به صورت مشروح به این موضوع پرداخته است.بنابراین در این مطلب، صرفاً یکسری بحث های کلی در مورد سبک رفتاری ما در تعارض را(که از همانجا آموخته ام) مرور می کنیم و پیشنهاد می کنم برای یادگیری بهتر این مهارت ،درس های مدیریت تعارض متمم را مطالعه فرمائید.

 

برای توضیح سبک رفتاری ما در مواجهه با تعارض، مدل مفیدی وجود دارد به نام مدل دو عاملی که توسط دو نفر به نام های توماس و کیلمن پیشنهاد شده است.

در مدل دو عاملی،همانطور که از نامش پیداست، دو عامل زیر مورد بررسی قرار می گیرند:

1-چقدر به خواسته ی خودتان اهمیت می دهید و تا چه حد حاضرید صریح و قاطع از آن دفاع کنید

2-چقدر به طرف مقابل و خواسته های او اهمیت می دهید و حفظ رابطه با او برایتان مهم است.

بسته به اینکه چه جوابی به این دو سوال می دهیم، سبک های رفتاری ما در مواجهه با تعارض می تواند در یکی از پنچ دسته ی زیر قرار گیرد:

1-اجتناب

2-پذیرش و تسلیم

3-تحمیل

4-مصالحه

5-تعامل

 

اگر این پنج سبک را به زبان مدیریت خشم ترجمه کنیم، به طور مختصر می توانیم بگوئیم که:

1-اجتناب :یعنی سرکوب کامل خشم بدون اینکه هیچ گونه علامتی از خودمان بروز دهیم که طرف مقابل بتواند تشخیص دهد که ما خشمگین هستیم.(به عبارتی،طرف مقابل اصلاً متوجه اینکه ما از این مسئله خشمگین هستیم نمی شود)

2-پذیرش و تسلیم : در این حالت طرف مقابل متوجه خشم ما می شود.ممکن است از علائم رفتاری و غیر کلامی ما به این مسئله پی ببرد یا از توضیحات و صحبت های ما متوجه خشمگین بودن ما شود،ولی به هر دلیلی ما تصمیم می گیریم که تسلیم خواسته ی طرف مقابل شویم.فکر می کنم این نوع مواجهه هم به نوعی، سرکوب خشم به حساب می آید اگرچه نسبت به حالت قبلی می توانیم کمی کمتر آنرا "سرکوب" در نظر بگیریم.

3-تحمیل :یعنی ابراز کامل خشم و نشان دادن رفتار تهاجمی.کوتاه نیامدن از خواسته و پافشاری برای رسیدن به آن.

4-مصالحه :ابراز نصفه نیمه خشم با توجه به کوتاه آمدن طرف مقابل از قسمتی از موضوع و متقابلاً کوتاه آمدن ما از بخشی از خواسته مان.به نظرم این حالت یک نقطه ی میانی بین دو سر طیف از "سرکوب" تا "ابراز کامل" است.

5-تعامل :گاهی ممکن است شرایطی پیش بیاید که رسیدن به خواسته ما و خواسته ی طرف مقابل به صورت همزمان امکان پذیر باشد.در واقع ممکن است ما متوجه شویم که خشمگین شدنمان از اساس اشتباه بوده است چون به غلط فکر می کردیم که برای رسیدن به مطلوب و خواسته مان مانعی وجود دارد.به نظر می رسد در این حالت نه نیازی به ابراز خشم و نه نیازی به سرکوب آن باشد.

 

در بحث خشم-مانند بحث تعارض- غالب مواجهه های ما با خشم مان به سمت یک یا دو سبک از این سبک ها سو گیری دارد.به این معنا که احتمالاً در درصد زیادی از خشمگین شدن هایمان از یک یا دو سبک از این سبک های رفتاری،بیشتر از بقیه استفاده می کنیم.

در واقع ممکن است سبک مواجهه با خشم، به سمت سرکوب یا ابراز یا حالت های دیگر گرایش داشته باشد.

همانطور که در بحث مدیریت تعارض،گفته می شود که هیچ یک از این سبک ها به صورت مطلق بد یا خوب نیستند بلکه شرایط و عوامل مختلفی در اینکه از کدام سبک استفاده کنیم دخیل هستند، به نظرم در بحث مدیریت خشم هم همین گفته صدق می کند.

در کل اگر بخواهیم کلی تر به بحث مدیریت خشم نگاه کنیم، می توان گفت که در "مدیریت خشم"، هدف این است که واکنش و رفتار مان را به جای اینکه بخش قدیم مغزمان برعهده بگیرد، بخش جدید و به اصطلاح "متفکر" مغزمان عهده دار شود. اینکه آگاهانه تصمیم بگیریم که در مواجهه با خشم و تعارض موجود،با چه سبکی برخورد کنیم.

 

و در آخر اگر بخواهیم با استفاده از داستان کبری و کامران ،سبک های مختلف را شفاف تر بیان کنیم حالت های زیر قابل تصور هستند:

اجتناب : کبری بدون اینکه چیزی بگوید یا واکنشی نشان دهد،آشپزخانه را جمع و جور کند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود(البته احتمالاً در ظاهر!)

پذیرش و تسلیم: کبری بعد از کمی غر زدن و اعتراض به رفتار کامران، آشپزخانه را جمع و جور کند.

تحمیل: کبری همه ی خشمش را روی کامران خالی کند و بلافاصله او را مجبور کند که تمام گندکاری هایش را جمع کند

مصالحه و تعامل را هم احتمالاً خودتان حدس می زنید.

 

۰ نظر ۲۷ آذر ۹۶ ، ۰۰:۴۷
سامان عزیزی