زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

زندگی در کلمات

گاه نوشته ها

بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمق استراتژیک» ثبت شده است

چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۱۲ ق.ظ

تاکید روی همه چیز

شاید کسانی را دیده باشید که وقتی می خواهند کاری را انجام دهند،تقریباً همه چیز آن کار برایشان به یک اندازه مهم است.روی همه مسائل ریز و درشت تاکید می کنند و اسمش را هم میگذارند تیز بینی.یا اگر بخواهند کمی توجیه را هم چاشنی آن کنند می گویند: هیچ چیز از چشم ما مغفول نمی ماند.

شاید در معدود جاهایی این تاکید بر همه چیز، کمتر ضرر وارد کند(این را هم محض احتیاط می گویم) ولی مدیری را تصور کنید که با این روش سازمانش را اداره می کند. کم نیستند مدیرانی که این سبک را از افتخارات خودشان می دانند غافل از اینکه نتیجه چنین سبک و سیاقی در بهترین حالتش چیزی جز متوسط الحالی نیست.

وقتی روی همه چیز تاکید می کنیم دقیقاً انگار روی هیچ چیز تاکید نکرده ایم.

سالهاست وقتی کسی را می بینم که در کار یا زندگیش روی همه چیز تاکید دارد و همه چیز برایش مهم است، یک نتیجه مهم در موردش در ذهنم ثبت می شود: اینکه اولویت بندی نمی داند.نمی تواند تشخیص دهد چه چیزی مهم تر است(یا اگر تشخیص دهد،نمی تواند کاری برایش بکند چون تقریباً همه چیز را مهم می بیند).خلاصه اینکه فکر می کنم چنین کسی،بویی از استراتژی نبرده است.

این مدیران و این مسائل ،مصداق های ریز تری از آن حقیقت تلخ دوست نداشتنی هستند که قبلاً صحبتش شد (+)

این مسئله مختص مدیران نیست.متاسفانه بسیاری از ما در امور مختلف زندگی به همین صورت عمل می کنیم.

 

 

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۲
سامان عزیزی
سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۲۶ ق.ظ

عمق استراتژیک و برخی مصداق های غیر تخصصی آن

اصطلاح "عمق استراتژیک" مانند بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات دیگر حوزه "استراتژی"، از دل مباحث نظامی بیرون آمده است.

عمق استراتژیک در ادبیات نظامی، به فاصله ی بین خط مقدم جبهه های جنگ تا مراکز محوری و اصلی مانند پایتخت،مراکز جمعیتی بزرگ، صنایع مهم نظامی و غیر نظامی و غیره، گفته می شود.در واقع ،برخورداری از عمق استراتژیک بالا، باعث می شود که میزان آسیب پذیری کاهش پیدا کند.

 

طبیعتاً در این تعریف، فاصله ی جغرافیایی مد نظر است. مثلاً اگر در مرز های یک کشور که وسعت جغرافیایی زیادی دارد و مراکز اصلی در فاصله ی زیادی از مرزها قرار گرفته باشند، جنگی رخ دهد،این کشور از عمق استراتژیک بالایی برخوردار خواهد بود. در مورد کشوری با مساحت کم و فاصله ی کوتاه مراکز از مرز ها و خط مقدم، این مسئله برعکس خواهد بود.

معمولاً یکی از اهداف دفاعی(یا تهاجمی) فرماندهان نظامی کشورها، افزایش عمق استراتژیک است. مثلاً کشوری مانند آمریکا با برپایی پایگاه های نظامی در نقاط مختلف دنیا که چند ده هزار کیلومتر با مرزهایش فاصله دارد در پی افزایش عمق استراتژیکش است(البته احتمالاً این یکی از اهداف این کار باشد).

مثال در این زمینه فراوان است و با کمی دقت می شود کشور های مختلفی را برای درک این مفهوم پیدا کرد.از دورترین کشورها بگیرید تا همین خاور میانه خودمان. (حتی برخی کشور ها بوده و هستند که توافق می کنند عمق استراتژیک یکدیگر باشند.)

جدای از این توضیحات، فکر میکنم محوریت فاصله جغرافیایی در تعریف عمق استراتژیک، کم کم به سمت کمرنگ شدن خواهد رفت(هر چند که به نظر میرسد هیچگاه نمی توان آنرا نادیده گرفت). دنیای امروز با دنیای پنجاه سال قبل و قبل تر از آن تغییرات اساسی ای را تجربه کرده است و بسیاری از جبهه ها از روی زمین به دنیای سایبری و دیجیتالی تغییر مکان داده است که معادلات بسیار متفاوتی با دنیای قدیمی ما دارد. بگذریم.چون موضوع بحث من این مسئله نیست.

 

همچنانکه بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات استراتژی از دنیای نظامی ها وارد حوزه کسب و کار شده است، به نظر می رسد اصطلاح "عمق استراتژیک" هم از این قضیه مستثنی نیست. هرچند که شاید به اندازه سایر اصطلاحات، در حوزه کسب و کار رایج نشده است. بسیاری از شرکت ها و سازمان ها هستند که مفهوم"عمق استراتژیک" در موردشان مصداق پیدا می کند.طبیعتاً در صحنه نبرد کسب و کار ها و بازارها.

 

داشتم فکر میکردم که این اصطلاح، اگر کمی غیر دقیق باشیم!، می تواند در مورد افراد هم صادق باشد(البته در صحنه نبرد زندگی-به عنوان یک استعاره-نه الزاماً نبرد افراد با یکدیگر، بلکه در مورد نبرد یک فرد با مشکلات و مسائل مختلف زندگی هم همچنین).

به عنوان مثال، اگر ذهن و روحمان را به عنوان یک مرکز محوری و مهم در زندگی مان در نظر بگیریم، برای مواجهه با دنیای بیرون ،عمق استراتژیک مان را چگونه تعریف می کنیم. برای تجدید قوا و پشتیبانی چه گزینه هایی تعریف کرده ایم. مثلاً فردی ممکن است خلوت کردن در خودرو شخصی اش را انتخاب کرده باشد،فرد دیگری دیدار با دوستی صمیمی و همراه را، فرد دیگری کتاب را برگزیده باشد(باز هم به عنوان دوستی صمیمی و همراه)، دیگری رفتن به خانه ای در دنیای دیجیتال را(وبلاگی،وبسایتی یا هر جای دیگری)،آن دیگری رفتن به دل طبیعت را و الی آخر.

فکر می کنم یکی از تفاوت های مهم انسان ها با یکدیگر، در انتخاب عمق استراتژیک شان باشد!

 

پی نوشت: قسمت دوم صحبت هایم در این مطلب را می توانید جزو حرف های بی سر و ته یا شطحیات در نظر بگیرید.

 

۰ نظر ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۰۲:۲۶
سامان عزیزی